Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to pray permission
U
در خواست اجازه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He asked permission to come in.
U
اجازه خواست بیاید تو
to makes suit
U
در خواست کردن
suits
U
خواست دادن تعقیب کردن
suit
U
خواست دادن تعقیب کردن
suited
U
خواست دادن تعقیب کردن
warranting
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
leaving
U
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
leave
U
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
desideratum
U
خواست
demands
U
خواست
will
U
خواست
wishes
U
خواست
wish
U
خواست
demand
U
خواست
demanded
U
خواست
wished
U
خواست
volition
U
خواست
wanted
U
خواست
disposition
U
خواست
want
U
خواست
wills
U
خواست
willed
U
خواست
to obtain permission
U
تحصیل اجازه کردن
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
traverse of an indictment
U
رد کفیر خواست
subpoenaing
U
خواست برگ
subpoenas
U
خواست برگ
subpoenaed
U
خواست برگ
subpoena
U
خواست برگ
interpellation
U
باز خواست
tantalizing
U
خواست انگیز
impetration
U
در خواست التماس
bill of indicment
U
کیفر خواست
tantalizingly
U
خواست انگیز
voluntary
U
داوطلبانه به خواست
bill of indictment
U
کیفر خواست
take on
<idiom>
U
استخدام کردن،اجازه دادن
to empower somebody to participate
U
به کسی اجازه شرکت کردن دادن
lincense or cence
U
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
he wished to be private
U
می خواست در خلوت باشد
of one's own volition
U
از روی خواست خود
summonsing
U
خواست برگ احضارنامه
summonses
U
خواست برگ احضارنامه
summonsed
U
خواست برگ احضارنامه
the precatory form
U
صیغه تمنی یا در خواست
to serve with a summons
U
با خواست برگ خواندن
in an a to escape he
U
چون خواست بگریزد
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
summons
U
خواست برگ احضارنامه
his appeal met no response
U
پاسخی پدر خواست که اوترسید
Sara always wanted a puppy.
U
سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
demand
[of]
U
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
pirated
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirate
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
backgrounds
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
to serve a subpoena on
U
با خواست برگ فراخواندن احضاریه برای
background
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
arraign
U
با تنظیم کیفر خواست متهمی را بمحاکمه خواندن
This is the very thing I wanted.
U
این همان چیزی است که دلم می خواست
billeting
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
graceful degradation
U
اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
billets
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
CD E
U
فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
billeted
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billet
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
peine for et dure
U
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
She had the never to ask for cash .
U
اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
PID
U
متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
address for service of a summons
[address where a summons may be served]
U
آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد
[حقوق]
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
authorization to copy
U
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
signaled
U
پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signalled
U
پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signal
U
پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
constructive trust
U
منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
best fit
U
1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
plebiscite
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
trojan horse
U
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
permit
U
اجازه
permits
U
اجازه
licences
U
اجازه
licence
U
اجازه
permitting
U
اجازه
warrent
U
اجازه
authorization
U
اجازه
approval
U
اجازه
licenses
U
اجازه
liberty
U
اجازه
by permission of
U
با اجازه
liberties
U
اجازه
leave
U
اجازه
licensing
U
اجازه
authorisations
U
اجازه
leaving
U
اجازه
fiats
U
اجازه
license
U
اجازه
permission
U
اجازه
ok
U
اجازه
unauthorized
U
بی اجازه
fiat
U
اجازه
ratification
U
اجازه
okay
U
اجازه
licensure
U
اجازه
authority
U
اجازه
passed
U
اجازه عبور
billeted
U
اجازه نامه
pass
U
اجازه عبور
lets
U
اجازه دادن
letting
U
اجازه دادن
clearance
U
اجازه زدودگی
billeting
U
اجازه نامه
warrant
U
اجازه قانونی
passes
U
اجازه عبور
billet
U
اجازه نامه
to allow
U
اجازه دادن
take in
<idiom>
U
اجازه دادن
warranted
U
اجازه قانونی
billets
U
اجازه نامه
let
U
اجازه دادن
have it
<idiom>
U
اجازه دادن
to admit of
U
اجازه دادن
granted
U
اجازه دادن
grants
U
اجازه دادن
authorize
U
اجازه دادن
grant
U
اجازه دادن
to ask permission
U
اجازه خواستن
consents
U
رضا اجازه
passport
U
اجازه مسافرت
passports
U
اجازه مسافرت
tokens
U
اجازه ورود
token
U
اجازه ورود
by your leave
U
با اجازه شما
to beg leave
U
اجازه رفتن
consent
U
رضا اجازه
consented
U
رضا اجازه
consenting
U
رضا اجازه
allowance
U
اجازه دادن
released
U
اجازه صدور
authorises
U
اجازه دادن
release
U
اجازه صدور
searcher warrant
U
اجازه تفتیش
searcher warrant
U
اجازه بازرسی
forbid
U
اجازه ندادن
to obtain permission
U
اجازه گرفتن
forbids
U
اجازه ندادن
warrants
U
اجازه قانونی
to permit oneself
U
اجازه خواستن
warranting
U
اجازه قانونی
authorising
U
اجازه دادن
access
U
اجازه دخول
releases
U
اجازه صدور
allowances
U
اجازه دادن
approach clearance
U
اجازه تقرب
authorizing
U
اجازه دادن
approach clearance
U
اجازه فرود
authorizes
U
اجازه دادن
conge
U
اجازه عبور
accessing
U
اجازه دخول
accesses
U
اجازه دخول
accessed
U
اجازه دخول
acquisition authority
U
اجازه خرید
authorizations
U
اختیار اجازه
flight clearance
U
اجازه پرواز
authority
U
اجازه اعتبار
permissive
U
اجازه دهنده
suffers
U
اجازه دادن
licensable
U
قابل اجازه
warranties
U
تعهدنامه اجازه
imprimatur
U
اجازه چاپ
warranty
U
تعهدنامه اجازه
certificate of authority
U
اجازه نامه
full power of attorney
U
اجازه نامه
passage
U
اجازه عبور
authority
U
توانایی اجازه
passages
U
اجازه عبور
inofficial
U
بدون اجازه
may i take it please
U
اجازه می فرمایید
search warrant
U
اجازه تفتیش
feu
U
اجازه همیشگی
search warrants
U
اجازه تفتیش
transit bill
U
اجازه عبور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com