Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
open doored
U
در خانه باز مهمان نواز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hospitable
U
مهمان نواز
to keep an open house
U
مهمان نواز بودن
keep an open house
U
مهمان نواز بودن
hospitable
U
غریب نواز مهمان نوازانه
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
recitalist
U
تک نواز
soloist
U
تک نواز
soloists
U
تک نواز
reciter
U
تک نواز
gallant
U
زن نواز
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
mandolinist
U
ماندولین نواز
pianist
U
پیانو نواز
trombonist
U
ترومبون نواز
trombonists
U
ترومبون نواز
pianists
U
پیانو نواز
harper
U
چنگ نواز
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
to be a crowd-pleaser
U
مردم نواز بودن
gracious
U
زیر دست نواز
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
glee
U
ساز و نواز اسباب موسیقی
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
guests
U
مهمان
visitator
U
مهمان
guest
U
مهمان
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
guest computer
U
کامپیوتر مهمان
open house
U
پذیرایی از مهمان
gatecrasher
U
مهمان ناخوانده
hospitalization
U
مهمان نوازی
treats
U
مهمان کردن
treated
U
مهمان کردن
treat
U
مهمان کردن
rest house
U
مهمان سرا
bidden guest
U
مهمان خوانده
hospitality
U
مهمان نوازی
hosts
U
مهمان دار
guest room
U
اطاق مهمان
banquet
U
مهمان کردن
banquets
U
مهمان کردن
guest-room
U
اطاق مهمان
hosted
U
مهمان دار
hosting
U
مهمان دار
guest
U
مهمان کردن
inhospitable
U
مهمان ننواز
host
U
مهمان دار
hosteler
U
مهمان دار
guest chamber
U
اطاق مهمان
i was under his roof
U
مهمان او بودم
gatecrashers
U
مهمان ناخوانده
inhospitableness
U
مهمان ننوازی
guests
U
مهمان کردن
guest-rooms
U
اطاق مهمان
Pied Piper
U
نی نواز
[با نوازش مردم را تلسم می کند]
[اصطلاح مجازی]
rabble-rouser
U
نی نواز
[با نوازش مردم را تلسم می کند]
[اصطلاح مجازی]
inhospitality
U
فقدان مهمان نوازی
inhospitably
U
بدون مهمان نوازی
hospitably
U
از روی مهمان نوازی
goest operating system
U
سیستم عامل مهمان
visitor
U
دیدن کننده مهمان
visitors
U
دیدن کننده مهمان
visitor
U
مهمان رسمی نظامی
visitors
U
مهمان رسمی نظامی
visiter
U
دیدن کننده مهمان
centre
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centered
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centers
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centred
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
invited
U
مهمان کردن وعده دادن
We are expecting guests for dinner .
U
برای شام مهمان داریم
Please be my guest.
U
خواهش می کنم مهمان من با شید
wear out one's welcome
<idiom>
U
مهمان دو روزه عزیز است
invite
U
مهمان کردن وعده دادن
invites
U
مهمان کردن وعده دادن
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
That evening we had company .
U
آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
The Pied Piper of Hamelin
U
نی نواز هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
endless
U
بخش متمادی نواز ضبط یا چندین دستور کامپیوتری که پیامی تکرار میشود
roll out the red carpet
<idiom>
U
برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
When in Rome, do as the Romans do!
<idiom>
U
خود را به آداب و رسوم کشور مهمان وفق بده.
to eat salt with a person
U
باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
compact
U
نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacted
U
نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacting
U
نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacts
U
نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
homestay
U
خانواده مهمان دار
[کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
table money
U
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
U
خانه خانه کردن
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
dat
U
درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
The guest brings his own portion .
<proverb>
U
مهمان روزى خود را با خود مى آورد .
violinists
U
ویولن زن ویولن نواز
violinist
U
ویولن زن ویولن نواز
violist
U
ویولن زن ویولن نواز
housing
U
خانه ها
honeycombs
U
خانه خانه
housed
U
خانه
houseroom
U
جا در خانه
houses
U
خانه
door to door
U
خانه به خانه
door-to-door
U
خانه به خانه
furnace house
U
خانه
her house
U
خانه اش
roommate
U
هم خانه
double-fronted
U
خانه دو در
sockets
U
خانه
domiciles
U
خانه
her house
U
خانه ان زن
quarterage
U
خانه
pigeon-holes
U
خانه
pigeon-hole
U
خانه
shacks
U
خانه
roommates
U
هم خانه
shack
U
خانه
honeycomb
U
خانه خانه
home
U
خانه
house
U
خانه
homes
U
خانه
socket
خانه
within doors
U
در خانه
houseless
U
بی خانه
unsheltered
<adj.>
U
بی خانه
dwelling
U
خانه
lar
U
خانه
dwellings
U
خانه
domicile
U
خانه
lares
U
خانه
cellulated
U
خانه خانه
pigeon hole
U
خانه
alveolate
U
خانه خانه
pied-a-terre
U
خانه
rooms
U
خانه
pieds-a-terre
U
خانه
cell
U
خانه
checkered
U
خانه خانه
cellular
U
خانه خانه
lodges
U
خانه
lodged
U
خانه
lodge
U
خانه
room
U
خانه
cells
U
خانه
tersellated
U
خانه خانه
materfamilias
U
زن خانه
i was under his roof
U
در خانه
cloisonne
U
خانه خانه
domicil
U
مقر خانه
butler pantry
U
ابدار خانه
delivery to the home
U
تحویل در خانه
bawdy house
U
جنده خانه
menage
U
خانه داری
door lock
U
کلید خانه
domiciliate
U
خانه مسکن
domiciliary
U
مربوط به خانه
coffee shop
U
قهوه خانه
dwelling construction
U
خانه سازی
houseboys
U
خانه شاگرد
houseproud
U
خانه سرفراز
houseproud
U
دلخوش به خانه
houseroom
U
اتاق خانه
bookbindery
U
صحاف خانه
earth house
U
خانه زیرزمینی
bordel
U
فاحشه خانه
observatories
U
رصد خانه
bawdy house
U
فاحشه خانه
housework
U
کار خانه
reading room
U
قرائت خانه
brick yard
U
اجرپز خانه
observatory
U
رصد خانه
dwelling house
U
خانه مسکونی
reading rooms
U
قرائت خانه
baby house
U
عروسک خانه
The house burned down .
U
خانه سوخت
chancery
U
دفتر خانه
chequer
U
خانه شطرنج
active cell
U
خانه کاری
department
U
وزارت خانه
coffee room
U
خوارک خانه
departments
U
وزارت خانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com