Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
out of
U
در خارج بواسطه
out-of-
U
در خارج بواسطه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
because of
U
بواسطه
in right of his wife
U
بواسطه
on account of
U
بواسطه
frae
U
بواسطه
they fought with courage
U
از =بواسطه
by
U
از بواسطه
from
U
بواسطه
through
U
بواسطه
for
U
بواسطه
by of
U
بواسطه
in d.of
U
بواسطه
through
U
بواسطه سرتاسر
thru
U
بخاطر بواسطه
for the sake of money
U
بواسطه پول
it is because
U
بواسطه انست که
ipso facto
U
بواسطه خود عمل
seaworn
U
ساییده بواسطه دریا
photobiotic
U
زنده بواسطه نور
chemotherapy
U
درمان بواسطه موادشیمیایی
ipso jure
U
بواسطه خود قانون
ipso facto
U
بواسطه ماهیت خود فعل
forlackof shoes
U
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
snow bound
U
بازمانده از زفتن بواسطه برف
emprosthotonos
U
پیشامدگی بدن بواسطه کزاز
taeniasis
U
بدی مزاج بواسطه کرم کدو
land sick
U
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
to strain under a load
U
درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
the veaael was neaped
U
کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
to blunder away
U
بواسطه سوء اداره تلف کردن
ness on his part
U
این بیشتر بواسطه کمرویی است
mithridatism
U
مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
men of light and leading
U
مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
to grudge to do a thing
U
بواسطه لجاجت ازکردن کاری دریغ کردن
to invalid a soldier home
U
سربازیرا بواسطه ناتوانی ازخدمت رها کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
weather bound
U
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
mondayish
U
بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
to freshen rope
U
جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
aroint
U
خارج شو
outside
U
خارج
outside
U
در خارج
outsides
U
خارج
outsides
U
در خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
out
U
خارج
out of
U
خارج از
externals
U
خارج
out-of-
U
خارج از
external
U
خارج
out-
U
خارج
per
U
خارج از
non combatant
U
خارج از صف
non-combatant
U
خارج از صف
non-combatants
U
خارج از صف
abroad
U
خارج
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outed
U
خارج
off side
U
خارج از خط
off
U
خارج از
out of tune
U
خارج
forth of
U
خارج از
externally
U
از خارج
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
ejects
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
To fall out.
U
از صف خارج شدن
off season
U
خارج از فصل
extra-marital
U
خارج از زناشویی
blow out
U
به خارج دمیدن
to pass off
U
خارج شدن
overseas
U
خارج ازکشور
to rule out
U
خارج کردن
fescennine
U
خارج ازاخلاق
out of door
U
خارج ازمنزل
outdoors
U
خارج از منزل
unship
U
خارج کردن
without
U
بطرف خارج
foreign market
U
بازار خارج
popping
U
خارج شدن
derails
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج شدن
tort
U
خارج از قرارداد
out of question
U
خارج از موضوع
not to the point
U
خارج از موضوع
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
torts
U
خارج از قرارداد
derailing
U
از خط خارج کردن
off center
U
خارج از مرکز
derailing
U
از خط خارج شدن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
derail
U
از خط خارج شدن
eccentrics
U
خارج از مرکز
eccentric
U
خارج از مرکز
out of action
U
خارج ازنبرد
to fall out
U
خارج شدن
phase out
U
خارج کردن
anieoro
U
از داخل به خارج
acentric
U
خارج از مرکز
endarch
U
متشکل در خارج
soto uke
U
دفاع از خارج
outbound
U
خارج ازمحدوده
outbound
U
مربوط به خارج
standaway
U
خارج از بدن
submultiple
U
خارج قسمت
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
emissive
U
خارج شونده
outbye
U
خارج از دور از
egress
U
خارج شدن
beside the question
U
خارج از موضوع
beside the mark
U
خارج ازموضوع
begone
U
خارج شو عزیمت کن
bring out
U
خارج کردن
oversea
U
خارج از کشور
over the side
U
خارج از ناو
ouyby
U
خارج از دور از
cross country
U
خارج از جاده
double out
U
081 خارج
off duty
U
خارج از نگهبانی
off duty
U
خارج از خدمت
out of turn
U
خارج از نوبت
extragalactic
U
خارج کهکشانی
extramarital
U
خارج ازدواجی
extramarital
U
خارج از زناشویی
extramundane
U
خارج دنیایی
out of proportion
U
خارج از اندازه
out of phase
U
خارج از فاز
extraterritorial
U
خارج الارضی
extrauterine
U
خارج رحمی
extravascular
U
خارج رگی
abroad
خارج از کشور
extracellular
U
خارج سلولی
abaxile
U
خارج از مرکز
expulse
U
خارج کردن
exterritorial
U
خارج الملکتی
nonsense
U
خارج از منطق
extra cosmical
U
خارج ازعالم
extra professional
U
خارج حرفهای
extra regular
U
خارج ازقاعده
extra spectral
U
خارج طیفی
off key
خارج از مایه
out of line
U
خارج از خط جبهه
outed
U
خارج بیرون
emigration
U
مهاجرت به خارج
quotients
U
خارج قسمت
void
U
خارج شدن
discharge
U
خارج کردن
out-
U
خارج از حدود
out-
U
خارج بیرون
issue
U
خارج شدن
issued
U
خارج شدن
discharges
U
خارج کردن
quotient
U
خارج قسمت
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
from outside
U
از خارج
[از شهر]
outside
U
به سمت خارج
outsides
U
به سمت خارج
away
U
دوراز خارج
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
out of doors
U
خارج ازمنزل
outed
U
خارج از حدود
exits
U
خارج شدن
exit
U
خارج شدن
ungracious
U
خارج از نزاکت
out
U
خارج از حدود
alfresco
U
خارج از منزل
extraction
U
خارج کردن
inaccessible
U
خارج از دسترس
out
U
خارج بیرون
irrelevant
U
خارج از موضوع
issues
U
خارج شدن
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
pressure from outside
U
فشار از بیرون
[خارج]
bow out
U
باتعظیم خارج شدن
external
U
خارج یک برنامه یا وسیله
at home and abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
internally or abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
thrower in
U
پرتابگر خارج از زمین
laymen
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
ablate
U
بریدن و خارج کردن
outward
U
بطرف خارج بیرونی
lay
U
خارج از سلک روحانیت
lays
U
خارج از سلک روحانیت
swap out
U
مبادله کردن به خارج
superempirical
U
خارج از جهان مادی
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
strike out
U
از بازی خارج شدن
stick to the point
U
از موضوع خارج نشوید
incoming
U
آنچه از خارج می آید
obsolescent
U
از رده خارج شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com