Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to mack i. about a person
U
در باره کسی از دیگران جویاشدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
encroachment
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
questionist
U
جویاشدن
cross-questioning
U
بدقت جویاشدن از
cross-questions
U
بدقت جویاشدن از
cross-questioned
U
بدقت جویاشدن از
cross-question
U
بدقت جویاشدن از
cross-examines
U
بدقت جویاشدن از
cross-examine
U
بدقت جویاشدن از
cross-examined
U
بدقت جویاشدن از
cross-examining
U
بدقت جویاشدن از
in regard to
U
در باره
in relation to
U
در باره
rampire
U
باره
rampart
U
باره
lake rampart
U
اب باره
one-offs
U
یک باره
ter
U
سه باره
one-off
U
یک باره
one-night stands
U
برنامهی یک باره
to sputter
[about]
U
تف پراندن
[در باره ]
here
U
در این باره
one-night stand
U
برنامهی یک باره
Impressionism
U
در باره ادراک
regarded
U
باره نسبت
regard
U
بابت باره
regard
U
باره نسبت
regarded
U
بابت باره
regards
U
بابت باره
regards
U
باره نسبت
herein
U
در این باره
tartars
U
باره دندان
on
U
بالای در باره
tartar
U
باره دندان
rest
U
دیگران
rests
U
دیگران
to speak
[about]
U
صحبت کردن
[در باره]
with relation to
U
نسبت به راجع به در باره
countermark
U
انگ دوم باره
aftercrop
U
حاصل دوم باره
you do me injustice
U
در باره من بی عدالتی می کنید
re order
U
سفارش دوم باره
rearrngement
U
ترتیب دوم باره
reapparition
U
فهور دوم باره
tartarous
U
دارای باره دندان
It deals with ...
U
موضوع در باره ... است.
regard for others
U
واهمه از دیگران
regard for others
U
ملاحظه دیگران
et al
U
مخفف و دیگران
regard for others
U
رعایت دیگران
aside
U
جدااز دیگران
regrad for others
U
ملاحظه دیگران
asides
U
جدااز دیگران
What do the others say?
U
دیگران چه می گویند؟
for the rest
U
اما در باره باقی مطالب
information
[on]
about somebody]
[something]
U
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
U
سخن گفتن در باره چیزی
he is an a. on that
U
سخن او دراین باره است
i assured him of that
U
به او در این باره اطمینان دادم
to theorize
[about something]
U
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
U
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
multipoint
U
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
what say you to a cinema?
U
در باره سینما چه عقیده دارید
prejudicate
U
بی رسیدگی رای دادن در باره
to talk shop
U
در باره کار صحبت کردن
to sputter
[about]
U
با خشم سخن گفتن
[در باره ]
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
to ruminate on something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to meditate on/over something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
what do you think of him?
U
عقیده شما در باره او چیست
with regard to
U
نسبت به در باره راجع به در خصوص
information
[on]
about somebody]
[something]
U
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
disclosures
U
عمل بیان در باره چیزی
disclosure
U
عمل بیان در باره چیزی
convention
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
conventions
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
deuterogamy
U
عروسی دوم باره تجدیدفراش
individualizes
U
از دیگران جدا کردن
individualize
U
از دیگران جدا کردن
vicarious saccifice
U
خودش به جای دیگران
to pull the strings
U
دیگران را الت قراردادن
mind reader
U
کاشف افکار دیگران
mind readers
U
کاشف افکار دیگران
breach
U
تجاوز به حقوق دیگران
spoilsman
U
محل عیش دیگران
spoiler
U
محل عیش دیگران
breached
U
تجاوز به حقوق دیگران
breaches
U
تجاوز به حقوق دیگران
individualized
U
از دیگران جدا کردن
individualising
U
از دیگران جدا کردن
individualises
U
از دیگران جدا کردن
individualised
U
از دیگران جدا کردن
individualizing
U
از دیگران جدا کردن
under one's belt
<idiom>
U
استفاده از تجارب دیگران
take after
<idiom>
U
مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder
<idiom>
U
قاپیدن کلام دیگران
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
to live at the expense of society
U
بار دیگران شدن
dummies
U
الت دست دیگران
dummy
U
الت دست دیگران
as a warning to others
U
برای عبرت دیگران
draw away
U
دیگران را پست سرگذاشتن
mind reading
U
کشف افکار دیگران
infringer
U
متخطی به حقوق دیگران
prepotent
U
نیرومندتر از دیگران غالب
prevenance
U
توجه باحتیاجات دیگران
infringement on others rights
U
تخطی به حقوق دیگران
an outrage upon justice
U
پایمال سازی حق دیگران
to theorise
[about something]
[British E]
U
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to consult with somebody about something
U
با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to sputter
[about]
U
تند ومغشوش سخن گفتن
[در باره ]
monographist
U
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
to theorize
[about something]
U
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
argument
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
to have a different view of
[ opinion about]
something
U
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
vallum
U
بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
to make of something
U
در باره چیزی نظر
[عقیده]
داشتن
to do one right
U
عدالت در باره کسی بجا اوردن
What do you make of this
[it]
?
U
نظر شما در باره این چه است؟
to pry into a person affairs
U
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
U
اظهار نظر دادن در باره چیزی
arguments
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
to trespass
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
Pry not into the affair of others.
<proverb>
U
در کار دیگران مداخله مکن .
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
draw away
U
جلوتر از دیگران حرکت کردن
run away with
<idiom>
U
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
i do not know;try the others
U
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
To put ones nose into other peoples affairs .
U
درکار دیگران فضولی کردن
john aleay jones
U
جان که نام دیگران جوتراست
interlope
U
پادرمیان کار دیگران گذاردن
scapegoats
U
کسی راقربانی دیگران کردن
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
proportion
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
to i. upo other's rights
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to be the odd one out
<idiom>
U
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
to break the ice
U
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
blazing star
U
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
splurge
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
splurges
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoats
U
کسیکه قربانی دیگران شود
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to get an overview
[of something]
U
دید کلی
[در باره چیزی]
دست یافتن
to talk something over with somebody
U
با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
argue
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
There is nothing I can do about it.
U
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
I don't want to say anything about that.
U
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
Allow me to chew it over in my mind .
U
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
I'll speak at length on this subject.
U
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
arguing
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
claptrap
U
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
spoilsports
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
spoilsport
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
poke
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poked
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
sadist
U
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
rain on someone's parade
<idiom>
U
برنامه های دیگران را مختل کردن
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
spoilsport
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
to throw one's lot
U
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
swim against the tide/current
<idiom>
U
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
plagiarizes
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadistic
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiarize
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary
U
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
to interject a remark
U
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
peeping Tom
<idiom>
U
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
oddball
<idiom>
U
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
to put in a piece of work
U
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
plagiarizing
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaging
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
To lay one self open to ridicule .
U
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
cool one's heels
<idiom>
U
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
go (someone) one better
<idiom>
U
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
have a way with
<idiom>
U
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com