English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
non collegiate U در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perfoliate U درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
colleger U دانشجویی که ازبنگاه خیریه دانشکده بهرمند میشود
intrant U کسی که وارد انجمن یا دانشکده یامقامی میشود
undershot U درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
pupilage U دوره شاگردی مرحله شاگردی
pupillage U دوره شاگردی مرحله شاگردی
post classical U در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
infant U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
infants U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
permanent structures U به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
counsels U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
nibbles U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
CD quality U اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
nibbled U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
notobranchiate U در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
ipso dixit U گفته بی دلیل گفته استبدادی
bare board U تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
photodigital memory U سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
schoolmate U هم شاگردی
schoolmates U هم شاگردی
apprenticeships U شاگردی
pupilship U شاگردی
apprenticeship U شاگردی
school mate U هم شاگردی
discipleship U شاگردی
school fellow U هم شاگردی
journey work U شاگردی
journeywork U شاگردی
studentship U شاگردی
prentice U شاگردی کردن
to serve apprenticeship U دوره شاگردی
tutoring U اموزش تک شاگردی
apprentices U شاگردی کردن کاراموز
in leading U در مرحله شاگردی یا نوچگی
apprentice U شاگردی کردن کاراموز
to serve one s a U دوره شاگردی خودرابه پایان رساندم
oppidan U شاگردی که درشبانه روزیهای شهرزندگی میکند
to take up one'sindentures U سند شاگردی خودرا در پایان خدمت پس گرفتن
salvtatorian U شاگردی که نطق گشایش یاتهنیت امیزرا اداکند
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
prize fellow U شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
school U دانشکده
schools U دانشکده
technical college U دانشکده فنی
faculty of law U دانشکده حقوق
technical colleges U دانشکده فنی
medical college U دانشکده طبی
military college U دانشکده افسری
provost U نافم دانشکده
provosts U نافم دانشکده
state college U دانشکده دولتی
polytechnical U دانشکده صنعتی
medical college U دانشکده پزشکی
law faculty U دانشکده حقوق
bursars U گنجور دانشکده
school of law U دانشکده حقوق
lawfaculty U دانشکده حقوق
intercollegiate U بین دانشکده ها
bursar U گنجور دانشکده
polytechnic U دانشکده صنعتی
collegial U مربوط به دانشکده
collegian U عضو دانشکده
polytechnics U دانشکده صنعتی
faculties U نیروی ذهنی دانشکده
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
gaudyday U روزمهمانی دانشکده روزشادی
medical U دانشکده پزشکی سرپزشک
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
student of law U شاگرد دانشکده حقوق
academian U عضو دانشکده یادانشگاه
mattriculation U دخول در دانشکده یادانشگاه
professor U معلم دبیرستان یا دانشکده
professors U معلم دبیرستان یا دانشکده
principal U رئیس دانشکده یا دبیرستان
faculty U نیروی ذهنی دانشکده
cadet U دانشجوی دانشکده افسری
cadets U دانشجوی دانشکده افسری
principals U رئیس دانشکده یا دبیرستان
matriculate U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
presentation day U روز دادن درجات در دانشکده
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
freshman U دانشجوی سال اول دانشکده
mortar board U کلاه چتر گوش دانشکده
freshmen U دانشجوی سال اول دانشکده
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
trencher cap U کلاه چهار گوش دانشکده
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
rectorate U مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
deanship U مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
junior college U دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
I was told ... U به من گفته شد ...
dite U گفته
statement U گفته
statements U گفته
dicta U گفته
saying U گفته
parol U گفته
sentencing U گفته
doctrine U گفته
sayings U گفته
sentences U گفته
sentence U گفته
dixit U گفته
doctrines U گفته
prom U مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
donning U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
dons U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
donned U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
don U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
campuses U زمین دانشکده ومحوطه کالج پردیزه
campus U زمین دانشکده ومحوطه کالج پردیزه
juniors U دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
junior U دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
varsity U تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
gymnasiast U دانشجوی دانشکده یاگیمنازدرالمان یاکشورهای دیگر
proms U مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
eton U دانشکده ایتون درانگلستان برای پسران
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
that was said above U که درفوق گفته شد
he is said to have fled U گفته اند
so saying U اینرا گفته
mentioned <adj.> <past-p.> U گفته شده
named <adj.> <past-p.> U گفته شده
byword U گفته اخلاقی
unsay U گفته نشدن
ipso dixit U گفته محض
spoken U گفته شده
missatement U گفته نادرست
statement U گفته بیانیه
statements U گفته بیانیه
It is being said that ... U گفته می شود که ...
laconism U گفته پر مغز
ipsedixit U گفته محض
that was said above که دربالا گفته شد
termed <adj.> <past-p.> U گفته شده
bywords U گفته اخلاقی
maxim U گفته اخلاقی
stated <adj.> <past-p.> U گفته شده
tags U گفته مبتذل
to leave unsaid U نا گفته گذاردن
maxims U گفته اخلاقی
tag U گفته مبتذل
told U گفته شده
said U گفته شده
caddying U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddie U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
matriculated U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculate U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculating U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
caddied U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
divers statements U گفته هایی چند
ipsedixit U خود او گفته است
it is truly said U راست گفته اند
d. of a statement U تکذیب گفته ایی
afore-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
aforementioned <adj.> U گفته شده در بالا
above-quoted <adj.> U گفته شده در بالا
above said U بالا گفته شده
above-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
aforesid U پیش گفته شده
abovementioned <adj.> U گفته شده در بالا
It is an old saying that … U از قدیم گفته اند که ...
If only you had told me . U کاش به من گفته بودی
ipso dixit U او خود گفته است
direct oration U گفته یا قول مستقیم
it is well said U خوب گفته اند
foregoning U پیش گفته شده
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
fresher U نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
freshers U نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
recant U گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ... U لازم هست که گفته بشه که ...
Enough has been said! U به اندازه کافی گفته شده!
Actions speak louder than words . U دو صد گفته چونیم کردار نیست
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
dictum U گفته افهار نظر قضایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com