English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to ride a race U در اسب دوانی شرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
horsey U وابسته به اسب دوانی معتاد به اسب دوانی
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
jockey U نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
jockeys U نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
races U اسب دوانی
horse racing U اسب دوانی
raced U اسب دوانی
race U اسب دوانی
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
jockeys U سوارکاراسب دوانی شدن
horse race U مسابقه اسب دوانی
race card U برنامه اسب دوانی
jockeying U اسب دوانی فریب
jockey U سوارکاراسب دوانی شدن
hurdles U اسب دوانی با پرش از ارتفاع
sweep stake U شرط بندی اسب دوانی
the hurdles U اسپ دوانی با پرش از موانع
sweepstake U شرط بندی در اسب دوانی
sweepstakes U شرط بندی در اسب دوانی
dashes U مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
sweep stakes U شرط بندی اسب دوانی
dash U مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
dashed U مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
hippodrome U [میدان اسب دوانی یونانی]
hurdle race U اسب دوانی با پرش از موانع
hippodrome U میدان اسب دوانی سیرک
pari mutuel U شرط بندی در اسب دوانی
hurdle U اسب دوانی با پرش از ارتفاع
postward U بسوی محل شروع اسب دوانی
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
steeplechase U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
poolroom U اطاق شرط بندی مسابقه اسب دوانی
steeplechases U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
derbies U نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derby U نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
totalizer U ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
totalisator U ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
totalizator U ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
participation U شرکت کردن
partaken U شرکت کردن
partake U شرکت کردن
partaking U شرکت کردن
to play at U شرکت کردن در
stand in U شرکت کردن
stand-ins U شرکت کردن
take a hand at U شرکت کردن در
contribute U شرکت کردن
participated U شرکت کردن
contributed U شرکت کردن
contributing U شرکت کردن
partook U شرکت کردن
stand-in U شرکت کردن
contributes U شرکت کردن
go into U شرکت کردن در
participates U شرکت کردن
participate U شرکت کردن
partakes U شرکت کردن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
paddocks U میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
grandstand U جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
paddock U میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
grandstands U جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
join U شرکت کردن در پیوستن
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
take part U دخالت یا شرکت کردن
To sit for an examination. U درامتحان شرکت کردن
joins U شرکت کردن در پیوستن
intercommon U باهم شرکت کردن
joined U شرکت کردن در پیوستن
sit for an examination U در امتحانی شرکت کردن
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
ringman U کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
participate U شرکت کردن سهیم شدن
conspires U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspired U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspire U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspiring U درنقشه خیانت شرکت کردن
to undergo training U در یک دوره آموزشی شرکت کردن
participated U شرکت کردن سهیم شدن
participates U شرکت کردن سهیم شدن
partaken U شرکت کردن شریک شدن در
to a oneself in U شرکت کردن یاشریک شدن
partakes U شرکت کردن شریک شدن در
partaking U شرکت کردن شریک شدن در
partake U شرکت کردن شریک شدن در
totake parts in something U در چیزی شرکت یادخالت کردن
to subscribe to a charity U در دادن اعانهای شرکت کردن
hand U بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
handing U بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
see to (something) <idiom> U شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
to empower somebody to participate U به کسی اجازه شرکت کردن دادن
to row a race U در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
take part U مداخله کردن شرکت کردن
enter into partnership with someone U شرکت کردن شراکت کردن
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go a mumming U در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
selling race U مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
plater U صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
horsy U معتاد به اسب سواری یا اسب دوانی
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
partnership U شرکت
businesses U شرکت
partnerships U شرکت
fellowsh U شرکت
corporation U شرکت
associations U شرکت
contribution U شرکت
hand U شرکت
handing U شرکت
incorporation U شرکت
association U شرکت
firmer U شرکت
firmest U شرکت
company U شرکت
companies U شرکت
firms U شرکت
firm U شرکت
houses U شرکت
consociation U شرکت
contributions U شرکت
housed U شرکت
EIS U ول شرکت
concerns U شرکت
concern U شرکت
cahoot U شرکت
business U شرکت
house U شرکت
enterprises U شرکت
participation U شرکت
corporations U شرکت
enterprise U شرکت
airlines U شرکت هواپیمایی
equity U حق صاحبان شرکت
C.O U مخفف شرکت
corporatism U شرکت گرایی
principal U شرکت اصلی
tandy corporation U شرکت Tandy
aiding and abetting U شرکت در جرم
airline U شرکت هواپیمایی
winding up U انحلال شرکت
entry U شرکت کننده
intel corporation U شرکت اینتل
microsoft corporation U شرکت مایکروسافت
contributors U شرکت کننده
participating U شرکت کننده
affiliated company U شرکت وابسته
contributor U شرکت کننده
holding company U شرکت مالک
giant corporation U شرکت بزرگ
businesses U شرکت تجاری
acting company U شرکت عامل
equities U حق صاحبان شرکت
memorandum of association U اساسنامه شرکت
insurance company U شرکت بیمه
general partnership U شرکت تضامنی
sit in on <idiom> U شرکت درجلسه
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
holding company U شرکت مرکزی
principals U شرکت اصلی
house flag U پرچم شرکت
memorandom of association U اساسنامه شرکت
accession U شرکت در مالکیت
business U شرکت تجاری
founders U موسس شرکت
doctor to the company U پزشک شرکت
joint stock company U شرکت سهامی
stock company U شرکت سهامی
joint stock U شرکت سهامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com