English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
baltic U دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Latvia U جمهوری لتونی در کرانهی جنوبی دریای بالتیک
baltic exchange U بازار بورس بالتیک
Nordic U وابسته به شمال اروپا
balto slavic U شاخهء زبان هند و اروپایی رایج در سواحل بالتیک و بین اقوام اسلاو
Flemish Mannerism U انقلاب شمال اروپا
gadwall U اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
Expressionism U [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
Ditterling U [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
erythrean U وابسته به دریای قلزم
pontic U وابسته به دریای سیاه
holarctic U وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
hallstatt U وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
reindeer U گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
arctic U وابسته بقطب شمال سرد
moorish U وابسته به اهالی شمال افریقا
polar U وابسته به قطب شمال وجنوب
north-eastern U وابسته به شمال شرق ایالات متحده
mediterranean U وابسته بدریای مدیترانه دریای مدیترانه
european essembly U مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
upstate U وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
northing U عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
Anatolia U منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
high sea U دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
north north east U میان شمال و شمال خاور
north-west U شمال غربی در شمال غرب
north by cast U میان شمال و شمال شرقی
northwest U شمال غرب شمال غربی
northeast U شمال شرقی شمال شرق
north-east U شمال شرقی در شمال شرق
north east U شمال شرق شمال شرقی
north west U شمال غرب شمال غربی
occident U اروپا
europa U اروپا
flat calm U دریای روغنی
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
moderate sea U دریای معتدل
European Union [EU] U اتحادیه اروپا
Europe U قاره اروپا
the black sea U دریای سیاه
territorial sea U دریای ساحلی
dead sea U دریای لوط
european essembly U مجلس اروپا
mare liberum U دریای ازاد
adriatic sea U دریای ادریانیک
rough sea U دریای خراب
high sea U دریای ازاد
smooth see U دریای ارام
Oman U دریای عمان
blue water U دریای ازاد
mediterranean sea U دریای مدیترانه
high seas U دریای ازاد
sea nettle U ستاره دریای
aegean sea U دریای اژه
sea fight U جنگ دریای
territorial sea U دریای داخلی
seaway U دریای متلاطم
mare clausum U دریای بسته
bathyal U مربوط به دریای عمیق
to e. carpets to the europe U فرش به اروپا فرستادن
All of a sudden , he turned up in Europe . U یکدفعه سر از اروپا درآورد
e r p U برنامه ترمیم اروپا
European Currency Unit U سبد ارزی اروپا
the concert of europe U دول متوافق اروپا
Common Market U جامعه اقتصادی اروپا
solan U قاز دریای شمالی
missel U یکجور باسترک در اروپا
pontic U شبیه دریای سیاه
service squadron U قسمت خدمات دریای
atlantic U دریای محیط غربی
closed sea U دریای غیر ازاد
european monetary fund U صندوق پولی اروپا
Channel Islands U جزیرههای دریای مانش
pores U در دریای تفکرغوطه ور شدن
pore U در دریای تفکرغوطه ور شدن
heavy sea U دریای خیلی خراب
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
calm sea U دریای خیلی ارام
gannet U غاز دریای شمالی
european academic research network U شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
organization for european economic coopr U سازمان همکاری اقتصادی اروپا
ship fever U طوفان سخت در دریای چین
polynia U منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
e c s c (european coal & steel commissio U جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
europian championship U وزنه برداری قهرمانی اروپا
The rise in prices in the European markets. U ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
How long wI'll you stay in Europe ? U چند وقت اروپا می مانید ؟
EEC U مخفف جامعهی اقتصادی اروپا
u.f.a cup U جام اتحادیه باشگاههای اروپا
sabot U کفش چوبی روستاییان اروپا
mediterranean sea U دریای روم بحر الروم
booby U نوعی قاز دریای شمالی
polynya U منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
typhoon U توفان سخت دریای چین گردباد
submarine U زیر دریای [نظامی] [علوم طبیعی]
tench U ماهی گول اب شیرین اروپا واسیا
typhoons U توفان سخت دریای چین گردباد
a ban from flying in the EU U قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
submarine boat U زیر دریای [نظامی] [علوم طبیعی]
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
snug down U امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
overland route U راه سفر به هندوستان از دریای مدیترانه
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
estonian U اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
e r p U جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
shad U شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
bengal cottage U [باغچه ای با دیوارهای کاهگلی در اواسط قرن نوزده اروپا]
small craft warning U پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
e r p U اجرا کرد وکمکهایی که در چهارچوب این برنامه به اروپا شدبیشتر کمکهای مارشال نامیده می شوند
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
north U شمال
north <adj.> U شمال
northerly U شمال
north U در شمال
compass rose U شمال نما
northwest U شمال باختری
north-eastern U رو به شمال شرق
north wind U باد شمال
north-east U شمال شرق
northeastward U شمال شرقی
true north U شمال واقعی
true north U شمال جغرافیایی
true north U شمال حقیقی
grid north U شمال شبکه
northwardly U سوی شمال
northerners U اهل شمال
northerner U اهل شمال
north U روبه شمال
north U باد شمال
northerly U به سمت شمال
North Pole U قطب شمال
Libya U شمال افریقا
arctic U قطب شمال
northeastern U شمال شرقی
north-eastern U از شمال خاوری
compass north U شمال مغناطیسی
northbound U عازم شمال
north-western U شمال غربی
north westerly U شمال غربی
magnetic north U شمال مغناطیسی
epsilon bootis U رایت شمال
north west U شمال باختر
north-west U شمال غرب
north-easterly U شمال شرقی
north easterly U شمال شرقی
northeast U شمال خاوری
northwestern U شمال غربی
arcturus U نگهبان شمال
north east U شمال خاور
north western U شمال غربی
north east U در شمال خاور
north westerly U در شمال باختر
northern U ساکن شمال
the north pole U قطب شمال
NW U شمال غربی
ina northerly direction U سوی شمال
north-westerly U در شمال باختر
north-westerly U شمال غربی
e f t a (european free trade association U اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
fire support station U نققه هدف اتش پشتیبانی دریایی ایستگاه اتش دریای
north light roof U بام شمال نور
NW U مخفف شمال غرب
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
northernmost U دورترین محل در شمال
magnetic north pole U قطب شمال مغناطیسی
rubicon U رودی در شمال ایتالیا
north-eastern U به سوی شمال شرق
northeaster U باد شمال خاوری
northeaster U نسیم شمال شرقی
ice foot U دیواره یخ درنواحی شمال
north easter U باد شمال خاور
north wester U باد شمال باختر
smew U مرغابی شمال اروپاواسیا
northeastern U مربوط به شمال شرقی
northeastward U بطرف شمال شرقی
northwester U طوفان شمال غربی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com