Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
closed sea
U
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in claisum
U
دریایی که در قلمرو کشورویژهای باشد
king dom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
sea power
U
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
theonomy
U
کشوری که خداپادشاه ان باشد
the u states
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
the u kingdom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
gold standards
U
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
civicism
U
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
oldster
U
ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
seabee
U
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
midshipman
U
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
U
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
kites
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
oceanography
U
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart
U
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
chine
U
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber
U
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark
U
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter
U
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
convoy joiner
U
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
terns
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
tern
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity
U
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
civic
U
کشوری
state
U
کشوری
state-
U
کشوری
stated
U
کشوری
states
U
کشوری
stating
U
کشوری
vernaculars
U
کشوری
vernacular
U
کشوری
civilians
U
کشوری
civil
U
کشوری
civilian
U
کشوری
attack director
U
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
state
U
ایالت کشوری
state-
U
ایالت کشوری
stated
U
ایالت کشوری
intrastate
U
درون کشوری
states
U
ایالت کشوری
stating
U
ایالت کشوری
civil department
U
تشکیلات کشوری
civil servants
U
مستخدم کشوری
civil servant
U
مستخدم کشوری
Civil Service
U
خدمات کشوری
civil defence service
U
خدمات کشوری
light lists
U
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
U
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
civic d.
U
محرومیت از حقوق کشوری
to export something
[from / to a country]
U
صادر کردن
[به یا از کشوری]
airspace
[over a country]
U
فضای هوایی
[در کشوری]
bourgeon
U
قلمرو
realm
U
قلمرو
domain
U
قلمرو
areas
U
قلمرو
area
U
قلمرو
domains
U
قلمرو
sphere
U
قلمرو
spheres
U
قلمرو
territories
U
قلمرو
territory
U
قلمرو
home range
U
قلمرو
kingdom
U
قلمرو
dominion
U
قلمرو
shrievalty
U
قلمرو
orbit
U
قلمرو
orbited
U
قلمرو
orbits
U
قلمرو
milieux
U
قلمرو
circling
U
قلمرو
zone
U
قلمرو
milieu
U
قلمرو
circled
U
قلمرو
circle
U
قلمرو
realms
U
قلمرو
count palatine
U
قلمرو
milieus
U
قلمرو
zones
U
قلمرو
circles
U
قلمرو
knot
U
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
U
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
best governed country
U
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
boycotts
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycott
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
lieutenancy
U
قلمرو ستوانی
dukedom
U
قلمرو دوک
dukedoms
U
قلمرو دوک
subkingdom
U
قلمرو تابعه
satrapy
U
قلمرو ساتراپ
territory of state
U
قلمرو دولت
knowledge domain
U
قلمرو دانش
knowledge domain
U
قلمرو اگاهی
realms
U
قلمرو سلطان
diocese
U
قلمرو اسقف
grand duchy
U
قلمرو دوک
jurisdication
U
حق قضاوت قلمرو
realm
U
قلمرو سلطان
scope
U
قلمرو حوزه
archdeaconry
U
قلمرو و سرشماس
queendom
U
قلمرو ملکه
viscounty
U
قلمرو ویکنت
regality
U
سلطنت قلمرو
heathendom
U
قلمرو کفار
pashalic
U
قلمرو پاشا
duchies
U
قلمرو دوک
sultanates
U
قلمرو سلطان
popedom
U
قلمرو پاپ
principality
U
قلمرو شاهزاده
principalities
U
قلمرو شاهزاده
sultanate
U
قلمرو سلطان
duchy
U
قلمرو دوک
dioceses
U
قلمرو اسقف
abbacy
U
قلمرو راهب
maritime
U
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
centumvir
U
عضومحکمه کشوری که مرکب ازصد تن بود
naturalizing
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalises
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalize
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizes
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
imported
U
بردن محصولات به کشوری برای فروش
import
U
بردن محصولات به کشوری برای فروش
banana republics
U
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
High Commissioners
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
C.A.B
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
to mandate a territory to a country
U
منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
C.A.B.s
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
to refuse somebody entry
[admission]
U
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
High Commissioner
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
importing
U
بردن محصولات به کشوری برای فروش
banana republic
U
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
archbishopric
U
مقام یا قلمرو اسقف
prelature
U
قلمرو اسقف اعظم
bailiwick
U
ناحیه قلمرو مامور
palatinate
U
ناحیه قلمرو کنت
title of territory
U
مالکیت قلمرو کشور
barony
U
ملک یا قلمرو بارون
diocesan
U
وابسته به قلمرو اسقف
purview
U
قلمرو اجراء چشم رس
parsonages
U
قلمرو کشیش بخش
kaiserdom
U
قلمرو حکومت قیصر
seigneury
U
قلمرو حکومت لرد
parsonage
U
قلمرو کشیش بخش
khanate
U
قلمرو حکومت خان
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel
U
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
postliminy or minium
U
حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
development aid volunteer
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
the open door
U
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
self supporting country
U
کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
archdiocese
U
قلمرو مذهبی اسقف اعظم
sovereignty
U
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
archduchy
U
قلمرو و حکومت دوک بزرگ
development aid worker
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
To drag a country into war .
U
کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
parishes
U
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
seigniory
U
قلمرو امرای دوره ملوک الطوایفی
dominion
U
قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
count palatine
U
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
parish
U
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
extraterritorial
U
واقع درخارج قلمرو داخلی خارج مملکتی
thaneship
U
قلمرو یا موقعیت ومقام خان مقام خانی
vicariate
U
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicarate
U
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
crash position indicator
U
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
convoy commodore
U
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire
U
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
free trade
U
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com