English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inward looking development policies U درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
applesoft basic U نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
texas U استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
enhancing U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
developments U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
characteristics of underdeveloping U مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
ablegate U مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
outreach U توسعه یافتن توسعه
enterprise network U شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
accent U تاکید
affirmation U تاکید
emphasis U تاکید
affirmations U تاکید
accented U تاکید
underscores U تاکید
accents U تاکید
underscored U تاکید
underscoring U تاکید
emphases U تاکید
accenting U تاکید
underscore U تاکید
assertion U تاکید
corroboration U تاکید
accentuation U تاکید
enforced U تاکید کردن
overemphasis U تاکید بیش از حد
accenting U تاکید تشدید
accented U تاکید کردن
play up U تاکید کردن
stressing U تاکید کردن
accenting U تاکید کردن
stressing U اهمیت تاکید
stresses U تاکید کردن
stresses U اهمیت تاکید
stress U اهمیت تاکید
stress U تاکید کردن
accented U تاکید تشدید
accents U تاکید کردن
emphatic U تاکید شده
accent U تاکید کردن
overemphases U تاکید بیش از حد
enforce U تاکید کردن
tolay street on U تاکید کردن
accent U تاکید تشدید
accentual U دارای تاکید
enforces U تاکید کردن
enforcing U تاکید کردن
accents U تاکید تشدید
potsdom agreement U تاکید وتشریح کردند
dual intensity U تاکید علائم خاص
punctuation U نشان گذاری تاکید
ingeminate U تکرار و تاکید کردن
ascensive U موکد تاکید کننده
overemphasizes U بیش از حد تاکید کردن
overemphasized U بیش از حد تاکید کردن
overemphasize U بیش از حد تاکید کردن
overemphasising U بیش از حد تاکید کردن
overemphasises U بیش از حد تاکید کردن
overemphasised U بیش از حد تاکید کردن
overemphasizing U بیش از حد تاکید کردن
accentuating U تکیه دادن تاکید کردن
to emphasize U تاکید کردن [زبان شناسی]
accentuates U تکیه دادن تاکید کردن
accentuated U تکیه دادن تاکید کردن
accentuate U تکیه دادن تاکید کردن
afrocentric <adj.> U تاکید بر ایده ها، سبک و ارزش های آفریقایی
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
reversing U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverses U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversed U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverse U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
yalta conference U م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
statements U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
developments U توسعه
outspread U توسعه
amplification U توسعه
expansion U توسعه
extensions U توسعه
upgrowth U توسعه
enlargement U توسعه
enlargements U توسعه
promotion U توسعه
promotions U توسعه
increments U توسعه
increment U توسعه
spreads U توسعه
spread U توسعه
enlarged U توسعه
stop go policy U توسعه
enlarges U توسعه
enlarge U توسعه
enlarging U توسعه
delelopment U توسعه
extension U توسعه
development U توسعه
expansionism U توسعه طلبی
increase U توسعه دادن
to open out U توسعه دادن
self development U توسعه نفس
technical development U توسعه فنی
increased U توسعه دادن
expansive U متمایل به توسعه
extensibility U توسعه پذیری
increases U توسعه دادن
social development U توسعه اجتماعی
expansionist U توسعه طلبی
promotes U توسعه دادن
under development U دردست توسعه
underdevelopment U توسعه نیافتگی
enriches U توسعه دادن
enrich U توسعه دادن
extendable U توسعه پذیر
enlarging U توسعه دادن
expanses U بسط و توسعه
expanse U بسط و توسعه
enlarged U توسعه دادن
enlarge U توسعه دادن
enlarges U توسعه دادن
develops U توسعه دادن
enriching U توسعه دادن
booms U توسعه یافتن
booms U توسعه عظیم
uneven development U توسعه نامتوازن
boom U توسعه عظیم
boom U توسعه یافتن
boomed U توسعه عظیم
urban renewal U توسعه شهری
promoting U توسعه دادن
boomed U توسعه یافتن
promoted U توسعه دادن
promote U توسعه دادن
booming U توسعه عظیم
booming U توسعه یافتن
develop U توسعه دادن
spreads U توسعه دادن
spread U توسعه دادن
path of expansion U مسیر توسعه
expandability U قابلیت توسعه
expanded , capacity U توسعه فرفیت
pattern of development U الگوی توسعه
expandsionism U توسعه طلبی
export promotion U توسعه صادرات
pole of development U قطب توسعه
anti development policy U سیاست ضد توسعه
exepandable U قابل توسعه
amplification U توسعه تقویت
to unfold U توسعه دادن
developement U توسعه دادن
development plan U برنامه توسعه
development policy U سیاست توسعه
development time U زمان توسعه
cultural development U توسعه فرهنگی
development tools U ابزار توسعه
monetary expansion U توسعه پولی
combat development U توسعه رزمی
open out U توسعه دادن
extend U توسعه دادن
historical development U توسعه تاریخی
extensible U توسعه پذیر
economic development U توسعه اقتصادی
extends U توسعه دادن
expansion U گسترش توسعه
internal development U توسعه داخلی
regional development U توسعه منطقهای
regional development U توسعه ناحیهای
research and development U تحقیق و توسعه
underdeveloped U توسعه نیافته
increscent U زیادی توسعه
rural development U توسعه روستائی
development bank U بانک توسعه
extending U توسعه دادن
phasess of development U مراحل توسعه
progation U توسعه تکثیر
development system U سیستم توسعه یافته
development planning U برنامه ریزی توسعه
inextension U عدم امتداد یا توسعه
development countries U کشورهای قابل توسعه
regression U برگشت [به حالت کم توسعه]
increment U افزایش در حقوق توسعه
increments U افزایش در حقوق توسعه
extended memory U حافظه توسعه یافته
step backwards U بازگشت [به حالت کم توسعه]
extended precision U دقت توسعه یافته
step backwards U برگشت [به حالت کم توسعه]
regress U بازگشت [به حالت کم توسعه]
extendible U قابل توسعه کش دار
to spread [across] [over] U توسعه یافتن [سرتاسر]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com