Perdic | درموقع تنگ وقت ضرورت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 40 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	in case of emergency U	درموقع تنگ وقت ضرورت

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	in due time U	درموقع ه مقر ر
	to pass a dividend U	سود کسی را درموقع خودندادن
	ephemeral stream U	رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
	neutral corner U	گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
	We shall look into the matter in due ( good ) time . U	درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
	evacuee U	فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
	evacuees U	فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
	requisteness U	ضرورت
	essentiality U	ضرورت
	essentialness U	ضرورت
	cogency U	ضرورت
	indispensability U	ضرورت
	instancy U	ضرورت
	momentousness U	ضرورت
	requisiteness U	ضرورت
	urgency U	ضرورت
	necessity U	ضرورت
	needing U	ضرورت
	inevitability U	ضرورت
	needed U	ضرورت
	exigencies U	ضرورت
	need U	ضرورت
	exigency U	ضرورت
	inevitably U	به ضرورت
	vital necessity U	ضرورت حیاتی
	urgency of need U	ضرورت نیاز
	poetical licence U	ضرورت شعری
	exigencies U	ضرورت اضطرار
	historical necessity U	ضرورت تاریخی
	exigency U	ضرورت اضطرار
	police licence U	ضرورت شعری
	case of necessity U	حالت الزام و ضرورت
	materiality U	جنبه مادی ضرورت
	exigence U	ضرورت موقع تنگ
	mediastinal emphsema U	اسیب رسیدن به قلب و ریه درموقع خروج هوا از ریه
	short game U	ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
	to drag in a subject U	موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
	iron rations U	جیره بسیارکم که سربازفقط هنگام ضرورت سخت میتواندبان دست بزند
	warehousing system U	روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy