English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
incurable U درمان ناپذیر
remediless U درمان ناپذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
immedicable U درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Other Matches
therapists U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist U متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize U باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy U درمان متمرکز بر درمان جو
invulnerable U زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
water cure U اب درمان
cure U درمان
remedy U درمان
medicaments U درمان
remedies U درمان
medicament U درمان
remedied U درمان
irremediable U بی درمان
therapy U درمان
medicative U درمان کن
remedying U درمان
cured U درمان
client U درمان جو
immedicable U بی درمان
cures U درمان
treatment U درمان
treatments U درمان
clients U درمان جو
natural philosophy U درمان
remediless U بی درمان
post treatment follow up U پیگیری پس از درمان
placebo therapy U درمان با دارونما
pithiatism U درمان تلقینی
an active remedy U درمان کاری
aversion therapy U درمان اجتنابی
analytic therapy U درمان تحلیلی
inpatient U تحت درمان
cure U درمان بخشیدن
marriage therapy U درمان زناشویی
psychotherapy ortherapeutics U روح درمان
incurable U بی درمان بیچاره
remediable U درمان پذیر
therapeutist U درمان شناس
therapeutics U درمان شناسی
therapeusis U درمان شناسی
supportive therapy U درمان حمایتی
social therapy U درمان اجتماعی
chemotherapy U درمان دارویی
relationship therapy U درمان ارتباطی
kinesalgia U جنبش درمان
adjuvent therapy U درمان تکمیلی
treatable U قابل درمان
adjunctive therapy U درمان جنبی
active therapy U درمان فعال
quadrangular therapy U درمان دو زوجی
physiotherapy U درمان فیزیکی
interpretive therapy U درمان تفسیری
aceology U درمان شناسی
psychotherapy U درمان روانی
conjoint therapy U درمان زوجی
iamatology U درمان شناسی
direct therapy U درمان رهنمودی
remedied U درمان میزان
remedied U درمان کردن
remedies U درمان میزان
remedies U درمان کردن
remedy U درمان میزان
dual sex therapy U درمان دو جنسیتی
remedy U درمان کردن
remedying U درمان میزان
remedying U درمان کردن
electrotherapeutics U درمان برقی
existential therapy U درمان وجودی
healable U درمان پذیر
faith cure U درمان اعتقادی
faith healing U درمان اعتقادی
hydropathist U اب درمان دان
depth therapy U درمان عمقی
cure all U درمان هر درد
corrective therapy U درمان اصلاحی
treated U درمان کردن
treated U درمان شدن
treats U درمان کردن
treats U درمان شدن
multiple therapy U درمان تعاونی
It'll be OK. <idiom> U درمان میشود!
cured U درمان بخشیدن
cooperative therapy U درمان تعاونی
treat U درمان شدن
treat U درمان کردن
operable U قابل درمان
curative U درمان بخش
cures U درمان بخشیدن
sex therapy U درمان اختلالات جنسی
mud bath U گل مالی تن برای درمان
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
electroshock therapy U درمان با ضربه برقی
carbon dioxide therapy U درمان با انیدرید کربنیک
encounter group therapy U درمان با گروه رویارویی
shock therapy U درمان با ضربه برقی
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
indoklon therapy U درمان با استنشاق اندوکلون
ect U درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy U درمان با تشنج برقی
electroconvulsive therapy U درمان با تشنج برقی
Patience is a plaster for all sores . <proverb> U صبر,درمان هر دردیست .
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
therapeutist U متخصص درمان شناسی
therapeutically U از لحاظ درمان شناسی
insulin shock therapy U درمان با ضربه انسولین
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
insulin coma therapy U درمان با اغماء انسولینی
x ray therapy U درمان با اشعه مجهول
chemotherapy U درمان بواسطه موادشیمیایی
homeopath U جور درمان خواه
homeopaths U جور درمان خواه
homoeopaths U جور درمان خواه
root canal therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
implosive therapy U درمان با غرقه سازی تجسمی
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
physiatrics U درمان امراض باوسایل طبیعی
root canal treatment [RCT] U درمان ریشه [دندان پزشکی]
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
Jealousy is a remediless disease. <proverb> U یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> U گریه بر هر درد بى درمان دواست .
chiropodist U متخصص درمان وحفافت پاها
endodontic therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal procedure U درمان ریشه [دندان پزشکی]
chiropodists U متخصص درمان وحفافت پاها
occupational therapy U درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy U درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
radiotherapy U رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydropath establishment U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydrotherapeutic U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
psychosurgery U جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
watertight U اب ناپذیر
waterproof U نم ناپذیر
waterproofed U نم ناپذیر
waterproofs U نم ناپذیر
inappeasable U ناپذیر
unchallenged U بحث ناپذیر
imperviable U نم ناپذیر
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
indefectible U خلل ناپذیر
indiminishable U کاهش ناپذیر
indisciplinable U انظباط ناپذیر
ineludible U گریز ناپذیر
indubious U تردید ناپذیر
absolute <adj.> U اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.> U اجتناب ناپذیر
indispensable <adj.> U اجتناب ناپذیر
indispansably U بطورچاره ناپذیر
indisributable U بخش ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.> U تحمل ناپذیر
inevitable <adj.> U اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.> U اجتناب ناپذیر
unalterable <adj.> U اجتناب ناپذیر
incompressible U تراکم ناپذیر
incommutably U تبدیل ناپذیر
incommutable U تخفیف ناپذیر
incommutable U استحاله ناپذیر
incommensurable U مقایسه ناپذیر
incommensurable U سنجش ناپذیر
incoercible U انقباض ناپذیر
inscrvtable U تفحص ناپذیر
incodensable U انقباض ناپذیر
incompressible U فشار ناپذیر
inconvertible U مبادله ناپذیر
incorruptibly U بطورفساد ناپذیر
indefeasible U بطلان ناپذیر
indefeasible U فسخ ناپذیر
indecomposable U فساد ناپذیر
inappellable U پژوهش ناپذیر
non descript U وصف ناپذیر
joiner door U دربهای اب ناپذیر
irriversible U برگشت ناپذیر
irresolvable U تجزیه ناپذیر
irresistable U مقاومت ناپذیر
irremissible U اغماض ناپذیر
irrecoverably U بطوراصلاح ناپذیر
irrecoverable U جبران ناپذیر
irrecocilably U بطوروفق ناپذیر
ireversible U تغییر ناپذیر
uncomputable U محاسبه ناپذیر
unchangeable U تغییر ناپذیر
non descript U تشریح ناپذیر
nanoaddressable U نشانی ناپذیر
nonsuperimposable U انطباق ناپذیر
raintight U باران ناپذیر
sateless U سیری ناپذیر
spanless U پیمایش ناپذیر
stainless U زنگ ناپذیر
unappealabe U پژوهش ناپذیر
unappeasable U استمالت ناپذیر
invariant U تغییر ناپذیر
unconquerable U تسخیر ناپذیر
undecidable U تصمیم ناپذیر
infrangible U تجزیه ناپذیر
inextinguishably U بطورتسکین ناپذیر
unfeasible <adj.> U انجام ناپذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com