English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
remedied U درمان میزان
remedies U درمان میزان
remedy U درمان میزان
remedying U درمان میزان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapists U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist U متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize U باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy U درمان متمرکز بر درمان جو
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
therapy U درمان
water cure U اب درمان
cure U درمان
irremediable U بی درمان
cured U درمان
treatment U درمان
cures U درمان
remedied U درمان
medicament U درمان
treatments U درمان
remedies U درمان
remedy U درمان
remedying U درمان
client U درمان جو
clients U درمان جو
immedicable U بی درمان
medicaments U درمان
medicative U درمان کن
natural philosophy U درمان
remediless U بی درمان
iamatology U درمان شناسی
cures U درمان بخشیدن
curative U درمان بخش
pithiatism U درمان تلقینی
placebo therapy U درمان با دارونما
hydropathist U اب درمان دان
post treatment follow up U پیگیری پس از درمان
quadrangular therapy U درمان دو زوجی
treat U درمان کردن
treat U درمان شدن
treated U درمان کردن
treated U درمان شدن
treats U درمان کردن
treats U درمان شدن
healable U درمان پذیر
relationship therapy U درمان ارتباطی
remediable U درمان پذیر
therapeutics U درمان شناسی
therapeutist U درمان شناس
incurable U بی درمان بیچاره
supportive therapy U درمان حمایتی
incurable U درمان ناپذیر
kinesalgia U جنبش درمان
treatable U قابل درمان
interpretive therapy U درمان تفسیری
inpatient U تحت درمان
social therapy U درمان اجتماعی
therapeusis U درمان شناسی
operable U قابل درمان
remediless U درمان ناپذیر
cure U درمان بخشیدن
cured U درمان بخشیدن
marriage therapy U درمان زناشویی
existential therapy U درمان وجودی
aceology U درمان شناسی
cure all U درمان هر درد
physiotherapy U درمان فیزیکی
adjuvent therapy U درمان تکمیلی
psychotherapy U درمان روانی
It'll be OK. <idiom> U درمان میشود!
adjunctive therapy U درمان جنبی
chemotherapy U درمان دارویی
psychotherapy ortherapeutics U روح درمان
active therapy U درمان فعال
dual sex therapy U درمان دو جنسیتی
depth therapy U درمان عمقی
analytic therapy U درمان تحلیلی
remedying U درمان کردن
remedies U درمان کردن
faith cure U درمان اعتقادی
remedy U درمان کردن
conjoint therapy U درمان زوجی
direct therapy U درمان رهنمودی
an active remedy U درمان کاری
cooperative therapy U درمان تعاونی
faith healing U درمان اعتقادی
corrective therapy U درمان اصلاحی
multiple therapy U درمان تعاونی
electrotherapeutics U درمان برقی
aversion therapy U درمان اجتنابی
remedied U درمان کردن
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
sex therapy U درمان اختلالات جنسی
carbon dioxide therapy U درمان با انیدرید کربنیک
mud bath U گل مالی تن برای درمان
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
Patience is a plaster for all sores . <proverb> U صبر,درمان هر دردیست .
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
chemotherapy U درمان بواسطه موادشیمیایی
electroconvulsive therapy U درمان با تشنج برقی
x ray therapy U درمان با اشعه مجهول
shock therapy U درمان با ضربه برقی
indoklon therapy U درمان با استنشاق اندوکلون
electroshock therapy U درمان با ضربه برقی
homeopath U جور درمان خواه
homeopaths U جور درمان خواه
encounter group therapy U درمان با گروه رویارویی
homoeopaths U جور درمان خواه
insulin shock therapy U درمان با ضربه انسولین
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
therapeutist U متخصص درمان شناسی
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
insulin coma therapy U درمان با اغماء انسولینی
therapeutically U از لحاظ درمان شناسی
ect U درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy U درمان با تشنج برقی
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
implosive therapy U درمان با غرقه سازی تجسمی
physiatrics U درمان امراض باوسایل طبیعی
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
root canal treatment [RCT] U درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal procedure U درمان ریشه [دندان پزشکی]
endodontic therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> U گریه بر هر درد بى درمان دواست .
root canal therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
chiropodist U متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodists U متخصص درمان وحفافت پاها
Jealousy is a remediless disease. <proverb> U یسد درد بى درمان است .
occupational therapy U درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy U درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
hydrotherapeutic U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
psychosurgery U جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
radiotherapy U رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
depth contour U خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
levelled U میزان
leveled U میزان
rhythm U میزان
criterion U میزان
measure U میزان
rhythms U میزان
volume U میزان
level U میزان
At the rate of . On a scale of . U به میزان
weight U میزان
rate U میزان
meters U میزان
rates U میزان
levels U میزان
volumes U میزان
meter U میزان
scalage U میزان
adjustment U میزان
infiltration rate U میزان
adjustments U میزان
yardstick U میزان
libra U میزان
librae U میزان
unit U میزان
noise level U میزان خش
units U میزان
yardsticks U میزان
balances U میزان
balance U میزان
amounts U میزان
metre U میزان
metres U میزان
amount U میزان
amounted U میزان
amounting U میزان
scales U میزان
decrement U میزان کاهش
conductance U میزان هدایت
collision rate U میزان برخورد
collimate U میزان کردن
sprinkling U میزان اندک
rate of spending U میزان مخارج
calorimeter U میزان الحراره
degree of protection U میزان حفافت
data rate U میزان داده
damage criteria U میزان ضایعات
damage criteria U میزان خسارات
degree of risk U میزان خطر
delta librae U دلتا- میزان
credit rating U میزان اعتبار
demand surface U میزان تقاضا
contour line U خط میزان منحنی
consumption rate U میزان مصرف
discount rate U میزان تخفیف
standardization U میزان کردن
survival rate U میزان ماندگاری
line of cerdit U میزان اعتبار
to figure up مبلغ یا میزان
libra U برج میزان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com