English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to keep to one's word U درست پیمان بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to stand in with any one U با کسی هم پیمان بودن
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
to fit like a glove U درست اندازه بودن
brucsels treaty organization U سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
concordat U پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
oath U پیمان
troth U پیمان
avow U پیمان
avowing U پیمان
allying U هم پیمان
treaties U پیمان
compact U پیمان
deed of covenant U پیمان
oaths U پیمان
ally U هم پیمان
agreements U پیمان
covenants U پیمان
lague U پیمان
act U پیمان
agreement U پیمان
contract U پیمان
avows U پیمان
convenant U پیمان
acted U پیمان
covenant U پیمان
federated U هم پیمان
confederate U هم پیمان
vows U پیمان
vowing U پیمان
vowed U پیمان
vow U پیمان
confederates U هم پیمان
pacts U پیمان
leagues U پیمان
obstriction U پیمان
federates U هم پیمان
federating U هم پیمان
allegiant U هم پیمان
federate U هم پیمان
league U پیمان
promise U پیمان
promises U پیمان
compacts U پیمان
testament U پیمان
compacting U پیمان
treaty U پیمان
allied U هم پیمان
in league U هم پیمان
compaction U پیمان
handing U پیمان
hand U پیمان
compacted U پیمان
testaments U پیمان
pact U پیمان
accords U مصالحه پیمان
to give ones faith U پیمان دادن
abjurer or abjuror U پیمان شکن
violaor U پیمان شکن
affiance U پیمان ازدواج
perjured U پیمان شکن
warlock U پیمان شکن
warsaw treaty U پیمان ورشو
handfast U پیمان عروسی
offensive alliance U پیمان تهاجمی
dunkrik treaty U پیمان دونکرک
accorded U مصالحه پیمان
tripartite pact U پیمان سه جانبه
accord U مصالحه پیمان
written contract U پیمان نامه
abjuration U پیمان شکنی
covenants U پیمان بستن
nonaligned U ناهم پیمان
faith U دین پیمان
faiths U دین پیمان
conspire U هم پیمان شدن
conspired U هم پیمان شدن
allied U کشورهای هم پیمان
contractor U پیمان کار
perfidious U پیمان شکن
conspires U هم پیمان شدن
conspiring U هم پیمان شدن
reneger U پیمان شکن
purchase notice agreements U پیمان خرید
compact U پیمان معاهده
violation U پیمان شکنی
perfidiousness U پیمان شکنی
perfidy U پیمان شکنی
peace pact U پیمان صلح
treason U پیمان شکنی
to pawn one's word U پیمان بستن
contractors U پیمان کار
compacts U پیمان معاهده
compacting U پیمان معاهده
compacted U پیمان معاهده
renewal of the convention U تجدید پیمان
contract U : پیمان بستن
concord U یکجوری پیمان
contract U کنترات پیمان .
locarno treaty U پیمان لوکارنو
covenant U پیمان بستن
alliance U پیمان بین دول
confederacy U ایالات هم پیمان هم پیمانی
alliances U پیمان بین دول
to pledge one's word U قول یا پیمان دادن
promise of marriage U قول یا پیمان عروسی
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
capitulating U پیمان تسلیم بستن
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
brian kellogg U پیمان بریان کلوگ
pacific security pact U پیمان امنیت پاسفیک
forswear U پیمان شکنی یانقض
forswearing U پیمان شکنی یانقض
forswears U پیمان شکنی یانقض
pact of non aggression U پیمان عدم تجاوز
allied headquarters U قرارگاه کشورهای هم پیمان
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
adhesion U الحاق دولتی به یک پیمان
confederacies U ایالات هم پیمان هم پیمانی
pacts U معاهده پیمان بستن
locarno treaty U پیمان منعقدبین المان
conventions U پیمان نامه انجمن
Bilateral contract. U پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
contracting officer U افسر متصدی پیمان
capitulated U پیمان تسلیم بستن
treaty U قرارداد پیمان نظامی
to fly away from an agreement U پیمان شکنی کردن
convention U پیمان نامه انجمن
nato forces U نیروهای پیمان ناتو
forswore U پیمان شکنی کرد
quadruple pact U پیمان چهار جانبه
capitulates U پیمان تسلیم بستن
treaties U قرارداد پیمان نظامی
pact U معاهده پیمان بستن
casus fofderis U سبب انعقاد پیمان
casus fofderis U هدف انعقاد پیمان
cento U سازمان پیمان مرکزی
capitulate U پیمان تسلیم بستن
contractor plant U کارخانه پیمان کار
to forswear oneself U پیمان شکنی کردن
they are sworn frends U با هم پیمان دوستی بسته اند
treaties U قرار داد پیمان نامه
in treaty U مشغول مذاکره و عقد پیمان
value cost contract U پیمان بستن با قیمتهای پایه
accord U پیمان غیررسمی بین المللی
leagues U هم پیمان شدن گروه ورزشی
accorded U پیمان غیررسمی بین المللی
accords U پیمان غیررسمی بین المللی
promise U قول دادن پیمان بستن
league U هم پیمان شدن گروه ورزشی
to vow U عهد کردن [پیمان دادن]
north atlantic treaty organization (nato U سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
treaty U قرار داد پیمان نامه
promises U قول دادن پیمان بستن
stipulating U پیمان بستن تصریح کردن
stipulate U پیمان بستن تصریح کردن
to strike hands U دست پیمان بهم دادن
to plight oneself to a person U پیمان نامزدی با کسی بستن
stipulates U پیمان بستن تصریح کردن
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to forfeit ones word U پیمان پکستن بدقول درامدن
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
hagiographa U بخش سوم کتاب پیمان کهن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com