English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
library paste U نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
make U درست کردن ساختن اماده کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
perfected U ساختن چیزی که کاملا درست است
perfecting U ساختن چیزی که کاملا درست است
perfect U ساختن چیزی که کاملا درست است
perfects U ساختن چیزی که کاملا درست است
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
fashion U درست کردن
fashioned U درست کردن
fix up U درست کردن
fashioning U درست کردن
cleanest U درست کردن
gullies U درست کردن
cleaned U درست کردن
set in order U درست کردن
redd U درست کردن
clean U درست کردن
cleans U درست کردن
gulleys U درست کردن
fashions U درست کردن
fettle U درست کردن
weave U درست کردن
concocts U درست کردن
builds U درست کردن
weaves U درست کردن
buildings U درست کردن
indite U درست کردن
concocting U درست کردن
concocted U درست کردن
concoct U درست کردن
make U درست کردن
gully U درست کردن
makes U درست کردن
set right U درست کردن
to get up U درست کردن
build U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
trims U درست کردن
trimmest U درست کردن
correct U درست کردن
trim U درست کردن
to sct aright U درست کردن
fabricate U درست کردن
fabricated U درست کردن
fabricates U درست کردن
fabricating U درست کردن
manufactured U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
manufactures U درست کردن
to erect into U درست کردن از
manufacture U درست کردن
make up U درست کردن
to set U درست کردن
shapes U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
adapt U درست کردن
to fix up U درست کردن
corrects U درست کردن
to set to rights U درست کردن
to set in order U درست کردن
shape U درست کردن
to put to rights U درست کردن
correcting U درست کردن
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
exact U تحمیل کردن بر درست
re form U دوباره درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
hedged U خاربست درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
to mill flour U ارد درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
to toss up U زود درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
frame U پاپوش درست کردن
team U دسته درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
ponds U حوض درست کردن
pond U حوض درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
scrambling U املت درست کردن
scrambles U املت درست کردن
scrambled U املت درست کردن
teams U دسته درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
reconditions U دوباره درست کردن
scramble U املت درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
strike off U بی زحمت درست کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
dresses U درست کردن لباس
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
dress U درست کردن لباس
vint U درست کردن یا ریختن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
vaults U گنبد یاطاق درست کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
to put up ones hair U مویاگیس خودرازنانه درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
spell U املاء کردن درست نوشتن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
to tick U کار کردن به نحوه ویژه یا درست
To fake an oil – painting . U یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
to set up somebody [for something] U پاپوش درست کردن برای کسی
to spin out U امتداد دادن مفصلا درست کردن
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
straight from the horse's mouth <idiom> U درست از خود شخص نقل قول کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
to tuck in a child U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
osteoclasis U استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
to tuck up a child [British E] U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
to ran a person hard U کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
hardest U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hard U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com