English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to fit like a glove U درست اندازه بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
fit U اندازه بودن
fittest U اندازه بودن
fits U اندازه بودن
to be [as] poor as a church mouse <idiom> U بیش از اندازه تنگدست بودن
overabound U بیش از اندازه فراوان بودن
incommensurateness U بی اندازه بودن عدم مقیاس مشترک
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it. U بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
bathyconductograph U وسیله اندازه گیری میزان هادی بودن اب
to be at full stretch U تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
to walk on eggshells <idiom> U در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
balance earth works U یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
gauged U اندازه اندازه گیر
gauges U اندازه اندازه گیر
gauge U اندازه اندازه گیر
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
include U شامل بودن متضمن بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
consists U شامل بودن عبارت بودن از
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
moon U سرگردان بودن اواره بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
agree U متفق بودن همرای بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
resides U ساکن بودن مقیم بودن
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
purpose-built <adj.> U درست
orthographically U درست
truest U درست
accurate U درست
practical <adj.> U درست
entire U درست
truer U درست
incorrect U نا درست
aright U درست
true U درست
functional <adj.> U درست
in a entireness of state U درست
in order U درست
practicable <adj.> U درست
just U درست
indefectible U درست
perfects U درست
appropriate [for an occasion] <adj.> U درست
whole U درست
perfect U درست
perfected U درست
Quite [so] ! U درست!
convenient <adj.> U درست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com