English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
from now on <idiom> U درست از همین لحظه به بعد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I just had dinner. U درست چند لحظه قبل شام خوردم
There is the rub . U گیر کار همین جاست (همین است )
snapshot U 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
snapshots U 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
zero hour U لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
this same U همین
likewise <adv.> U به همین نحو
all the same <adv.> U به همین نحو
in like manner <adv.> U به همین نحو
very U همان همین
ditto <adv.> U به همین نحو
alike <adv.> U به همین نحو
This very day . U همین امروز
one of these o c shortlies U در همین روزها
immediately next door <adv.> U همین جنبی
immediately next door <adv.> U همین همسایه ای
One of these days . U همین روزها
this once U همین یکبار
not long a go U همین تازگی ها
In the vicinity ( neighbourhood ). U همین نزدیکی ها
as a consequence <adv.> U بخاطر همین
in so far <adv.> U بخاطر همین
in this manner <adv.> U بخاطر همین
as a result of this <adv.> بخاطر همین
by impl <adv.> U بخاطر همین
in this sense <adv.> U بخاطر همین
for this reason <adv.> U بخاطر همین
insofar <adv.> U بخاطر همین
in this respect <adv.> U بخاطر همین
for that reason <adv.> U بخاطر همین
that is a U همین است
that is a U همین بود
in this wise <adv.> U بخاطر همین
in consequence <adv.> U بخاطر همین
by implication <adv.> U بخاطر همین
that once U همین یکبار
as a result <adv.> U بخاطر همین
that is it U همین است
thus [therefore] <adv.> U بخاطر همین
therefore <adv.> U بخاطر همین
in this way <adv.> U بخاطر همین
in this vein <adv.> U بخاطر همین
whereby <adv.> U بخاطر همین
hence <adv.> U بخاطر همین
consequently <adv.> U بخاطر همین
Right now . U همین الان ( حالا)
steadied U همین راه برو
I arrived as soon as he left ( went ) . U همین که رفت من آمدم
this very question U دقیقا همین پرسش
last sunday U همین یکشنبه که گذشت
letter of even date U نامه همین تاریخ
steadying U همین راه برو
steady U همین راه برو
steadies U همین راه برو
steadiest U همین راه برو
the th inst U پنجم همین ماه
I'll bring it right away . U همین الان می آورم
moments U لحظه
seconded U لحظه
momently U هر لحظه
seconds U لحظه
instant U لحظه
stound U لحظه
second U لحظه
moment U لحظه
seconding U لحظه
jiff U یک لحظه
instants U لحظه
periods U لحظه
period U لحظه
momentarily U یک لحظه
trice U لحظه
flash U لحظه
momentarily U لحظه لحظه
flashes U لحظه
minute U ان لحظه
simultaneous U در یک لحظه
flashed U لحظه
in two shakes U در یک لحظه
jiffy U یک لحظه
This is precisely ( exactly) what I wanted to know . U همین رامی خواستم بدانم
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
For example ( instance ) , lets take Iran . U مثلا" فرضا" همین ایران
the whole of morality is there U همه اخلاق همین جا است
repeat range U با همین مسافت تیراندازی کنید
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
In fact, that is just what is good about it. U اتفاقا"خوبیش در همین است
instances U لحظه مورد
nick of time <idiom> U درآخرین لحظه
now U در این لحظه
instantaneous acceleration شتاب لحظه ای
in an instant U دریک لحظه
takeoff U لحظه اغازپرش
instance U لحظه مورد
takeoffs U لحظه اغازپرش
chronoscope U لحظه شمار
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
He just went outside. U او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
He just stepped out. U او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
spots U زمان مختصر لحظه
spot U زمان مختصر لحظه
He entered at that very moment . U درهمان لحظه وارد شد
moments U لحظه گشتاور چرخشی
anon U چند لحظه بعد
It was the work of a moment . U کا ریک لحظه بود
moment U لحظه گشتاور چرخشی
last-minute hitch U گیریی در لحظه آخر
pan cosmism U اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
She is obsessed with it . U فکر وذکرش فقط همین است وبس
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! U واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
The moment I set eyes on you. , U از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
sleep a wink <idiom> U یه لحظه چشم روی هم گذاشتن
zero hour <idiom> U لحظه دقیق حمله درجنگ
Knock off your fighting right now! U همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
Wherever you go the sky has the same colour . <proverb> U به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
simultaneous foul U خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
half U مودمی که در هر لحظه در یک حالت کار میکند.
transients U باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transient U باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
job U کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
jobs U کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
Let me think a moment . U بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
pullout U لحظه بیرون امدن موج سواراز اب
If you wI'll wait a moment. U اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
cps U تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند
feed U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
feeds U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
maximum U بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum U بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
ultimate stress U تنش یک تکه از ماده در لحظه گسستگی یا شکست
Akstafa peacock U طرح طاووس در فرش های ترکمنی و قفقازی مربوط به همین نام
stall U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
colder U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
coldest U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colds U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
monoprogramming system U سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
one address computer U ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
cold U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
multi user system U سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
plumb point U نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
stalling U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
vectors U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vector U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
modem U مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
scrolls U متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
scroll U متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
editor U نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
editors U نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
heading crossing angle U زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
block time U زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
snapshot U چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
snapshots U چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
serials U مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serial U مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
stepping U اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
vertical U متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com