English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lustre U درخشیدن جلوه داشتن
luster U درخشیدن جلوه داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flower design U طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
glisten U درخشیدن
glared U درخشیدن
glister U درخشیدن
glare U درخشیدن
glares U درخشیدن
glitters U درخشیدن
glistened U درخشیدن
glistening U درخشیدن
glistens U درخشیدن
coruscate U درخشیدن
flash U درخشیدن
flashed U درخشیدن
flashes U درخشیدن
ray U درخشیدن
glittered U درخشیدن
glitter U درخشیدن
scintillate U درخشیدن
irradiate U درخشیدن
irradiating U درخشیدن
irradiates U درخشیدن
irradiated U درخشیدن
glories U درخشیدن
glory U درخشیدن
sheen U درخشیدن
overshine U درخشیدن بر
lamps U فانوس درخشیدن
glints U درخشیدن درخشانیدن
glinted U درخشیدن درخشانیدن
glinting U درخشیدن درخشانیدن
outshone U بیشتر درخشیدن
outshining U بیشتر درخشیدن
glint U درخشیدن درخشانیدن
outshines U بیشتر درخشیدن
shines U درخشیدن نورافشاندن
shine U درخشیدن نورافشاندن
outshine U بیشتر درخشیدن
lightens U مثل برق درخشیدن
lightening U درخشیدن روشن کردن
lightens U درخشیدن روشن کردن
lightening U مثل برق درخشیدن
lightened U درخشیدن روشن کردن
lightened U مثل برق درخشیدن
lighten U درخشیدن روشن کردن
lighten U مثل برق درخشیدن
starred U ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
radiates U تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
star U ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
radiated U تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
stars U ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
radiating U تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
radiate U تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
smarted U جلوه گر
meretriciousness U جلوه
smart U جلوه گر
showings U جلوه
flaunted U جلوه
gorgeous U با جلوه
lustrous U پر جلوه
glitzy U پر جلوه
glitzier U پر جلوه
smarter U جلوه گر
manifestation U جلوه
flaunt U جلوه
flaunting U جلوه
flaunts U جلوه
showy U پر جلوه
smarting U جلوه گر
seeming U جلوه
smartest U جلوه گر
smarts U جلوه گر
expression U جلوه
resplendent U پر جلوه
sight U جلوه
show U جلوه
showed U جلوه
shows U جلوه
gaily U پر جلوه
manifestations U جلوه
glitziest U پر جلوه
bravery U جلوه
expressions U جلوه
flourish U جلوه
flourished U جلوه
showing U جلوه
sights U جلوه
flourishes U جلوه
resplendence U درخشندگی جلوه
resplendency U درخشندگی جلوه
coloratura U زیر و بم و جلوه
gloss U جلوه فاهر
show-off U جلوه دادن
to put forward U جلوه دادن
glitz U هر چیز پر جلوه
set off U جلوه دادن
withers U جلوه گاه
to set off U جلوه دادن
self display U جلوه گری
coloraturas U زیر و بم و جلوه
flashily U جلوه کنان
emblazonry U جلوه دادن
display U جلوه نمایاندن
displayed U جلوه نمایاندن
displaying U جلوه نمایاندن
displays U جلوه نمایاندن
lustre U جلوه درخشش
highlighting U جلوه دادن
show-offs U جلوه دادن
emotional expression U جلوه هیجانی
exhibitive U جلوه دهنده
luster U جلوه درخشش
to show up U جلوه گر شدن
pomposity U جلوه وشکوه
panache U خودنمایی جلوه
show off U جلوه دادن
paraded U نمایش با شکوه جلوه
flashes U بروز ناگهانی جلوه
parading U نمایش با شکوه جلوه
flashed U بروز ناگهانی جلوه
parades U نمایش با شکوه جلوه
dwarf U کوتاه جلوه دادن
dwarfs U کوتاه جلوه دادن
dwarfing U کوتاه جلوه دادن
make over <idiom> U بی تفاوت جلوه دادن
gaudiness U خودنمائی جلوه فروشی
worsening U بدتر جلوه دادن
worsened U بدتر جلوه دادن
worsen U بدتر جلوه دادن
dwarfed U کوتاه جلوه دادن
worsens U بدتر جلوه دادن
talk through one's hat <idiom> U بزرگ جلوه دادن
display highlighting U جلوه دادن تصویر
parade U نمایش با شکوه جلوه
looms U جلوه گری ازدور
looming U جلوه گری ازدور
give oneself away <idiom> U گناهکار جلوه دادن
cut a figure U خود را جلوه دادن
blazon U جلوه دادن منتشرکردن
willful misrepresentation U عمدا" بد جلوه دادن
loomed U جلوه گری ازدور
flash U بروز ناگهانی جلوه
image enhancement U جلوه دادن تصویر
loom U جلوه گری ازدور
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
legitimization U منطقی و معقول جلوه دادن
looming U بزرگ جلوه کردن رفعت
legitimize U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimised U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes U منطقی و معقول جلوه دادن
blazonry U نمایش و جلوه هنری پرشکوه
legitimises U منطقی و معقول جلوه دادن
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
legitimizing U منطقی و معقول جلوه دادن
looms U بزرگ جلوه کردن رفعت
loom U بزرگ جلوه کردن رفعت
loomed U بزرگ جلوه کردن رفعت
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
journalese U بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
antique wash U دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
playback rate scale factor U و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
Floret [rosette] U [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
Ertman gul U [نوعی طرح گل در قالی های ترکمن که بصورت لوزی بافته شده و در دو انتها جلوه ای از شاخ قوچ را نشان می دهد.]
gold lace [braids] U گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com