English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
temper U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
heat setting U ثابت شدن درجه حرارت در رنگرزی
disperse U [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
strain hardness U سختی درجه
water hardness U درجه سختی آب
joming test U ازمایش تعیین سختی فلزات
vicker's diamond hardness tester U دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
quenching U ترساندن درجه سختی
thrust hardness U درجه سختی فشاری
scratch hardness U درجه سختی خراش
water softener U [کاهش دهنده درجه سختی آب]
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
knot ratio U نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
chart of attributes U جدول امار تعیین درجه مرغوبیت کالا
crest clearing graph U نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
vat dyeing U رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
over dyeing U [رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
dibasic U دو عاملی
factorial U عاملی
one factor theory U نظریه یک عاملی
factor matrix U ماتریس عاملی
two way analysis U تحلیل دو عاملی
bifactor method U روش دو عاملی
factor loading U وزن عاملی
functional group U گروه عاملی
two factor theory U نظریه دو عاملی
factor pattern U طرح عاملی
factor structure U ساختار عاملی
factorial design U طرح عاملی
factor analysis U تحلیل عاملی
factorial validity U اعتبار عاملی
bifunctional catalysis U کاتالیز کردن دو عاملی
polyhydroxcy alcohol U الکل چند عاملی
factorial invariance U تغییر ناپذیری عاملی
overdetermination U تعین چند عاملی
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
sixteen factor personality questionnaire U پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
os/ U او- اس- توسیستم عاملی برای کامپیوترهای 2/personalsysterm
directive effect of functional groups U اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
dyeing U رنگرزی
coloration [American] U فن رنگرزی
coloration U فن رنگرزی
colouration U فن رنگرزی
coloring [American] U فن رنگرزی
colouration [British] U فن رنگرزی
dyeing vat U خم رنگرزی
intinction U رنگرزی
colouring [British] U فن رنگرزی
beam attack U تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
CDRTOS U سیستم عاملی که سخت افزار I-CD را اجرا کند
unix U یک سیستم عاملی که براحتی قابل استفاده است
jet dyeing machine U ماشین رنگرزی جت
unevenness dyeing U رنگرزی نایکنواخت
dyeing machine U ماشین رنگرزی
dyeing bath U حمام رنگرزی
brushability U قابلیت رنگرزی
stainer U ماده رنگرزی
unevenness dyeing U رنگرزی ناهمگون
undyed <adj.> U رنگرزی نشده
solid-shade dyeing U رنگرزی یکنواخت
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
dyeability U قابلیت رنگرزی الیاف
bath dye U حمام رنگرزی الیاف
dyestuff U مواد رنگی و رنگرزی
dos U سیستم عاملی که توسط ماکروسافت برای IBM PC ساخته شده
shoulder patch U درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator U صفحه مدرج درجه طبلک درجه
tinctorial U لونی وابسته به رنگ یا رنگرزی
dyed-in-the-wool U پیش از بافت رنگرزی شده
DR DOS U سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است
vm/sp U VirtualIB سیستم عاملی برای کامپیوترهای بزرگ Product System achine
oxydizing agents U مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
caustic soda U سود سوزآور [ماده قلیایی در رنگرزی]
curing time U مدت زمان پخت الیاف در رنگرزی
dos U سیستم عاملی که توسط Digital Research برای IBM PC ساخته شده است
essential elements U [پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class U درجه سوم بلیط درجه 3
third-class U درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation U درجه ارتفاع درجه بلندی
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
sighting leaf U ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
setting time U [مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
Esparak U گیاه اسپرک [که در تهیه رنگینه های زرد در رنگرزی استفاده می شود.]
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
processed silk U ابریشم پخته [ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
trsdos U System Operating ShackDisk Radio Tandyسیستم عاملی برای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
tin mordent U دندانه قلع [در رنگرزی] [که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
so much the better for me U بهتر من
better than U بهتر از
better U بهتر
all the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
so much the better U چه بهتر
abrash U دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
to change to the better U بهتر شدن
amelioration U بهتر شدن
ameliorates U بهتر کردن
meliorative U بهتر شونده
meliorate U بهتر شدن
ameliorator U بهتر کننده
ameliorate U بهتر کردن
the best of all U از همه بهتر
preferably U بطور بهتر
ameliorative U بهتر شونده
ameliorated U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
on the mend <idiom> U بهتر شدن
modifying U بهتر کردن
cote U بهتر بودن از
modify U بهتر کردن
modifies U بهتر کردن
So much the better. U دیگه بهتر
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
above rubies U بهتر از یاقوت
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
it was no better U هیچ بهتر نبود
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
modification U بهتر کردن مدل
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
he works better U او بهتر کار میکند
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
the better plan is to U بهتر این است که .....
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
outplay U بازی بهتر از حریف
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
out act U بهتر انجام دادن از
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
aniline U رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
hydrogen bonding U پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
bleeding [running] U رنگ پس دادن الیاف و نخ های رنگ شده پس از رنگرزی و بافته شدن فرش
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
difficulties U سختی
adamancy U سختی
roughing U سختی
adamancy U سر سختی
privation U سختی
duress U سختی
rigor U سختی
difficulty U سختی
soreness U سختی
violence U سختی
severity U سختی
aggravation U سختی
impenetrableness U سختی
flintiness U سختی
inexorability U سختی
intensity U سختی
implacability U سختی
hardness of water U سختی اب
steeliness U سختی
rigorism U سختی
hardiness U سختی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com