English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
comprising U دربرگیرنده متضمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
including <prep.> U دربرگیرنده
comprising <prep.> U دربرگیرنده
inclusive of <prep.> U دربرگیرنده
covering U پوشه دربرگیرنده
containing U متضمن
underlying U متضمن
embodied U متضمن
embodying U متضمن
embodies U متضمن
informational U متضمن
embody U متضمن
embodying U متضمن بودن
torturous U متضمن زجروشکنجه
purposive U متضمن مقصود
punitory U متضمن مجازات
prophetical U متضمن پیشگویی
pergnant U حاصلخیز متضمن
expositorv U متضمن تفسیر
declaratory U متضمن بیان
exonerative U متضمن معافیت
fatidic U متضمن پیشگویی
inclusively U بطور متضمن
mission type U متضمن ماموریت
invitatory U متضمن دعوت
interdictory U متضمن نهی
embody U متضمن بودن
presuppose U متضمن بودن
retaliator U متضمن تلافی
presupposes U متضمن بودن
presupposing U متضمن بودن
embodied U متضمن بودن
presupposed U متضمن بودن
embodies U متضمن بودن
premonitory U متضمن اخطار قبلی
good humoured U متضمن خوش خلقی
good-humoured U متضمن خوش خلقی
entail U متضمن بودن دربرداشتن
invocatory U متضمن دعا استمدادی
proclamatory U متضمن اگهی یا اعلام
entails U متضمن بودن دربرداشتن
modificatory U متضمن تعدیل یااصلاح
entailed U متضمن بودن دربرداشتن
entailing U متضمن بودن دربرداشتن
telic U متضمن نتیجه غایی
directive U متضمن دستور امریه
tortuose U متضمن شبه جرم
retributive U متضمن مکافات جزایی
gestural U متضمن حرکات واشارات
directives U متضمن دستور امریه
theorematic U متضمن برهان قضیهای
refutative U تکذیب کننده متضمن جواب رد
exclamatory U شگفت اور متضمن فریاد
refutatory U تکذیب کننده متضمن جواب رد
it spells ruin to the workmen U متضمن خانه خرابی کارگران است
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
gesticulatory U متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
prognosticative or ticatory U خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
caveatemptor U اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
escapism U هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
declaratory judgment U حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
reports U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
includes U شامل بودن متضمن بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com