Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I made a lot of profit in the deal .
U
دراین معامله فایده زیادی بردم
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
There are ine milion book (volumes)in this library.
U
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
The bus stop is no distance at all .
U
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
There is no such number.
U
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
Such a thing does not exist at all .
U
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
There's no reason for concern.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is nothing to worry about.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There's no danger of that happening again.
U
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
residents
U
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
resident
U
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
There is no reason to do something
U
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
There are many difference between Persian and English .
U
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
There is no pleasure without pain .
<proverb>
U
هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
It is all over between them . They are thru with each other .
U
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
natural rate hypothesis
U
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
divided landing gear
U
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
resident
U
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
residents
U
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
quercetin
U
ماده رنگی کریسیتین
[این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
presumption hominis
U
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
rug names
U
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
A healthy recreation . Good clean fun.
U
تفریحات سالم
nightlife
U
تفریحات شبانه
entertainment
U
تفریحات پذیرایی کردن
entertainments
U
تفریحات پذیرایی کردن
nightlife
U
شرکت در تفریحات شبانه
apres ski
U
تفریحات بعد از اسکی در پیست
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
U
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
U
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
masters of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
he is second to none
U
دومی ندارد بالادست ندارد
lord of misrule
U
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
he inherited a large fortune
U
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
in this p case
U
دراین موردبخصوص
in this matter
U
دراین امر
hither and thither
<idiom>
U
دراین سو وآن سو
in this connextion
U
دراین زمینه
here below
U
دراین جهان
hereabout
U
دراین حدود
of late
U
دراین روزها
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
On this holy month.
U
دراین روز مبارک
In this holy month.
U
دراین ماه مبارک
there
U
دراین موضوع انجا
In this day and age.
U
دراین دور وزمان
herein named
U
نامبرده دراین نامه
he is an a. on that
U
سخن او دراین باره است
in the last fortnight
U
دراین پانزده روز گذشته
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
of late years
U
دراین چند سال گذشته
He has no influence in this company .
U
دراین شرکت کاره ای نیست
He talked in this connection (vein).
U
دراین زمینه صحبت کرد
All the world and his wife were at this party .
U
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
In this day and age.
U
دراین سال وزمانه ( امروزه )
All the expenses.
U
دراین عکس خوب افتادید
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
U
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
simple shear
U
دراین برش تنش عمودی وجودندارد
Did you make any profit in this deal ?
U
آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
Generosity runs in the family.
U
سخاوت دراین خانواده ارثی است
We dont have qualified personnel in this company.
U
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
I'll give you that
[much]
.
U
دراین نکته اعتراف می کنم
[که حق با تو است]
.
You name it , they have it in thes department store.
U
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
the pilgrimage of life
U
زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
How many people live here ?
U
چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
Did you get anything out of this deal ?
U
دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
This shop deals in goods of all sorts .
U
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
I'll speak at length on this subject.
U
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
The surely clean you out in this nightclub .
U
دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
It this case , the purpose has been defeated .
U
دراین مورد نقض غرض شده است
There is nothing I can do about it.
U
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
Allow me to chew it over in my mind .
U
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
We have no vacant position ( opening ) in this company .
U
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
This car can hold 6 persons comefortably.
U
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
Several people could be accommodated in this room.
U
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
In this contract , there are no loopholes for either party .
U
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
superfluity
U
زیادی
superfluous
U
زیادی
excrescent
U
زیادی
excessiveness
U
زیادی
enormousness
U
زیادی
nimiety
U
زیادی
numerousness
U
زیادی
extras
U
زیادی
extra-
U
زیادی
extra
U
زیادی
excrescential
U
زیادی
excesses
U
زیادی
hugeness
U
زیادی
immenseness
U
زیادی
immoderacy
U
زیادی
heaviness
U
زیادی
infiniteness
U
زیادی
intenseness
U
زیادی
frequentness
U
زیادی
extremeness
U
زیادی
excess
U
زیادی
undue
U
زیادی
greatness
U
زیادی
unduly
U
زیادی
profoundly
U
زیادی
surplus
U
زیادی
to a large extent
U
تا حد زیادی
surpluses
U
زیادی
abundance
U
زیادی
inordinacy
U
زیادی
muchness
U
زیادی
immensity
U
زیادی
overly
U
زیادی
wealth
U
زیادی
greatly
U
به زیادی
redundance
U
زیادی
supervacaneous
U
زیادی
intensity
U
زیادی
profuseness
U
زیادی
profoundness
U
زیادی
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
protectionism
U
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
to a degree
U
تادرجه زیادی
clogged
U
زیادی پرکردن
overblance
U
زیادتی زیادی
increscent
U
زیادی توسعه
clogs
U
زیادی پرکردن
hyperacidity
U
زیادی اسید
over production
U
محصول زیادی
gaudery
U
پیرایههای زیادی
fuzz ball
U
گوشت زیادی
clog
U
زیادی پرکردن
interleaf
U
برگ زیادی
riffraff
U
زیادی توده
overweight
U
وزن زیادی
exorbitance
U
زیادی افراط
extensiveness
U
کثرت زیادی
outgrowth
U
گوشت زیادی
largely
U
تا درجه زیادی
for long
U
مدت زیادی
distichiasis
U
مژگان زیادی
inordinateness
U
زیادی بی اندازگی
excesses
U
مقدار زیادی از چیزی
No small number of ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
make a killing
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
I incurred a heavy loss.
U
ضرر زیادی کردم
long a go
U
مدت زیادی پیش
outgrwth
U
برامدگی گوشت زیادی
many of them
U
عده زیادی از انها
long ago
U
مدت زیادی پیش
Quite a few people ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
extra-
U
موضوعی که زیادی است
extras
U
موضوعی که زیادی است
quite a number of people
U
عده زیادی از مردم
growths
U
گوشت زیادی تومور
growth
U
گوشت زیادی تومور
redun dantly
U
بطور زائدیا زیادی
so
U
خیلی باین زیادی
exairesis
U
برش اندام زیادی
extra
U
موضوعی که زیادی است
go out of one's way
<idiom>
U
تلاش زیادی کردن
go on
<idiom>
U
زیادی صحبت کردن
You have given me too much.
U
زیاد ( زیادی ) به من دادی
it was a
U
مبلغ زیادی بود
excess
U
مقدار زیادی از چیزی
intensity of gravity
U
شدت با زیادی جاذبه
kajillion
[slang]
U
تعداد بسیار زیادی
make a bundle
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
over estimation
U
زیادی درنظر گرفتن
oversale
U
پیش فروش زیادی
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
زیادی حرف زدن
odd come short
U
زیادی باقی مانده
it will not take long
U
مدت زیادی نمیخواهد
compact
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
polypus
U
گوشت زیادی ساقه دار
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
surpluses
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
surplus
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
hyperacid
U
حاوی مقدار زیادی اسید
To go to great expenses .
U
خرج زیادی را متحمل شدن
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
quickly
U
بدون مصرف زمان زیادی
ring bone
U
استخوان زیادی در بخولق اسب
much sugar was left
U
قند زیادی باقی ماند
compacted
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
splurge on something
<idiom>
U
پول زیادی خرج کردن
it makes a t. difference
U
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
compacts
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
it takes much room
U
فضای زیادی را اشغال میکند
Suffering many privations .
U
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
Do you have an extra pen to lend me?
U
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
To cover (traverse)long distances.
U
مسافت زیادی راطی کردن
lose one's shirt
<idiom>
U
پول زیادی را از دست دادن
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com