Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it is not subject to review
U
دران روا نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
there is nothing in it
U
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
thereis not a p of truth init
U
ذرهای راستی دران نیست
Other Matches
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
therein
U
دران
offing
U
دران نزدیکی ها
thereabout
U
دران حدود
therabout
U
دران حدود
slideway
U
راهی که دران سر
nautch
U
که دران رقاص میرقصند
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
then
U
انگاه دران هنگام
scrinium
U
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
polytony
U
ایجادچند لحن دران واحد
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
pot liquor
U
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
swimming bath
U
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
polytonality
U
ایجاد چندلحن دران واحد
errors slipped in
U
اشتباهاتی دران راه یافت
thumbhole
U
حفرهای که شست دران جابگیرد
oast
U
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
flashpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashingpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dripping pan
U
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
gill net
U
دامی که چون ماهی دران بیافتد
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
cellaret
U
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
dish wash
U
ابی که دران فرف شسته باشند
crates
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crate
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
deadfall
U
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
dish water
U
ابی که دران فرف شسته باشند
actinology
U
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
mainstream
U
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
flashpoints
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
slugfest
U
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
heaths
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
crematoriums
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
dies non
U
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
vortex filament
U
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
crematoria
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
the bill defined his powers
U
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
heath
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
book message
U
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
the room was seated for 00
U
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
oxyhydrogen blowpipe
U
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
isocracy
U
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
fence month
U
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
clearinghouse
U
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
turbulent flow
U
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
lyophobic
U
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
polyandry
U
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
ringthe bull
U
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
he is a proficient that art
U
در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
coulisse
U
ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
bearbaiting
U
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
indirect speech
U
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
ready reckoner
U
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
catastasis
U
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
jardiniere
U
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
mince pie
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
polygram
U
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
tragi comedy
U
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
registers
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
tie in sales
U
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
vasculum
U
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
register
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
handy dandy
U
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
paranoia or noea
U
دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
fugues
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
pantechnicons
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
sachet
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachets
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
light trap
U
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
pot pourri
U
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
to prove an a
U
اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
pantechnicon
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
free on quay
U
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
group contracts
U
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
portmark
U
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
rigging position
U
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
marinading
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinades
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex quay
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
ex ship
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
funeral home
U
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
universal legacy
U
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
ostensory
U
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
free trade
U
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
dramatic monologue
U
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
log rolling
U
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
estrus
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
delivered at frontier
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
compound bending
U
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
hemophilia
U
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
positive economics
U
شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
esturm
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
open cycle reactor system
U
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
replenishing phase
U
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal
U
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny
U
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
isocratic
U
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
solariums
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
incorporating mill
U
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
precatory words
U
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
compound compression
U
فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
cyclotron
U
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
turboprop
U
توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
exhibitionism
U
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal
U
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
It's not new.
نو نیست.
he takes no notice of it
U
نیست
storage
U
می نیست
it is well enough
U
بد نیست
secondary
U
نیست
Plug and Play
U
یچ نیست
isn't
U
نیست
auxiliary
U
نیست
auxiliaries
U
نیست
aint
U
نیست
temporary storage
U
می نیست
he is not of our number
U
از ما نیست
canards
U
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard
U
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
no hurry
U
عجلهای نیست
niet le fait
U
کار او نیست
no trouble
U
زحمتی نیست
it is not in good workingorder
U
دایر نیست
ought not
U
شایسته نیست
he is none of my friends
U
او از دوستان من نیست
It's not new.
جدید نیست.
There is no hot water
U
آب گرم نیست.
he is not willing to go
U
نیست برود
my health is tolerable
U
حالم بد نیست
he is out of his senses
U
بهوش نیست
it is unsuitable
U
مناسب نیست
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
if you please
U
اگرزحمت نیست
close the door please
U
اگرزحمت نیست
cold is merely privative
U
گرما نیست
it is unnecessary
U
لازم نیست
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
Nevermind!
U
مهم نیست !
he is out of huomor
U
سر دماغ نیست
he is rather i. than sick
U
ناخوش نیست
inextinct
U
نیست نشده
he knows a thing or two
U
بی تجربه نیست
it's only me
U
کسی نیست
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
it needs not
U
لازم نیست
he is out of huomor
U
سر خلق نیست
you are written
U
حق با شما نیست
that is not it
U
این نیست
static
U
که پویا نیست
Such is not the case . That is not so.
U
اینطور نیست
nihilism
U
نیست انگاری
it is not half bad
U
هیچ بد نیست
It is all right . It is o. k.
U
طوری نیست
that depends
U
معلوم نیست
no matter
U
چیزی نیست
no object
U
چیزی نیست
there is no hurry
U
شتابی نیست
thereis no end to it
U
انراپایانی نیست
there is no hurry
U
عجلهای نیست
to make no mention of
U
ذکری از ان نیست
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
the ice is treach erous
U
یخ محکم نیست
that is wrong
U
درست نیست
It is not advisable . It is inexpedient.
U
صلاح نیست
dont mention it
U
چیزی نیست
he is not in it
U
داخل نیست
He goes on and on . He is most persistent .
U
ول کن معامله نیست
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
I dont remember ( recall ) .
U
یادم نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com