English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
normal slump U درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polyconic grid U سیستم شبکه بندی مخروطی سیستم مختصات مخروطی
collapse slump U از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
conic U مخروطی
fusiform U مخروطی
conical U مخروطی
cones U مخروطی
spiry U مخروطی
cone U مخروطی
cone shape U مخروطی
cone pulley U صفحه مخروطی
conoidal U مخروطی شکل
cone antenna U انتن مخروطی
nun buoy U بویه مخروطی
chamfered end U نوک مخروطی
cramwheel U دنده مخروطی
conic sections U مقاطع مخروطی
cone shaped U مخروطی شکل
conical antenna U انتن مخروطی
conic section U مقطع مخروطی
conical scanning U تقطیع مخروطی
conical spring U فنر مخروطی
conicalness U شکل مخروطی
conoid U شبه مخروطی
conoid U مخروطی شکل
conoidal U شبه مخروطی
chamfered end U راس مخروطی
paraboloid U قطع مخروطی
spires U منار مخروطی
tail cone U دنباله مخروطی
spire U منار مخروطی
gothic arch U طاق مخروطی
reduction crusher U سنگشکن مخروطی
conical U مخروطی شکل
lip angle U زاویه مخروطی
hyperbola U طرح مخروطی
hollow cone charge U خرج مخروطی
taper off U مخروطی شدن
exhaust cone U مخروطی اگزوز
fusion cone U مخروطی اتصال
cone U ساختمان مخروطی
double cone insulator U مقره دو مخروطی
sharpshooter U زنجره دارای سر مخروطی
conical U کله قندی مخروطی
spire U تاجک مخروطی کلیسا
bevel gear drive U جعبه دنده مخروطی
bevel gear U چرخ دندانه مخروطی
timken bearing U یاطاقان غلطکی مخروطی
spires U تاجک مخروطی کلیسا
automatic lathe for taper turning U ماشین تراش مخروطی
strobilus U گل اذین مخروطی شکل
cone type face milling cutter U فرز نوع مخروطی
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
cone crusher U سنگ شکن مخروطی
bevel gearing U گیربکس دنده مخروطی
conical head lubricating nipple U گریس خور مخروطی
countersink U خزینه مخروطی کردن
drill socket [مخروطی سه نظام مته]
erlenmeyer flask U تنگ مخروطی ازمایشگاه
metal cone tube U لامپ مخروطی فلزی
conifer U که میوه مخروطی دارند
helm U [تاج مخروطی کلیسا]
epi U [مناره مخروطی کلیسا]
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
conifers U که میوه مخروطی دارند
tepee U خیمه مخروطی سرخ پوستان
countersink U خزینه دار کردن مخروطی
tepees U خیمه مخروطی سرخ پوستان
bevel gear planer U دستگاه رنده چرخ دندانه مخروطی
helical tooth bevel gear U چرخ دنده مخروطی با دندانه حلزونی
bevel gear generator U ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
bevel gear grinder U دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
stylographic pen U سرمدادی خودنویسی که نوک مخروطی دارد
double cone U [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
dimpling U پخدار کردن مخروطی ورقات نازک فلزی
conoid U [فرمی مخروطی شکل در طاق های گوتیک]
rods and cones [in the retina] U یاخته های استوانه ای و مخروطی [در شبکیه چشم]
haycock U کومه مخروطی که ازعلف خشک درست میشود
gutta U تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
nose cone U دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت
bevel gear hob U دستگاه فرز غلطکی چرخ دندانه مخروطی
wickiup U کلبه حصیری مخروطی شکل سرخ پوستان
cones U هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
cone U هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
drop U [تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
bezel U حلقه لغزنده مخروطی شکل شیشه ساعت را در جای خودنگه میدارد
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
policonic projection U سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
spire U نوک تیز شدن مخروطی شدن
hay cock U کومه مخروطی از علف خشک علف
spires U نوک تیز شدن مخروطی شدن
taper U باریک شدن مخروطی شدن
tapered U باریک شدن مخروطی شدن
tapers U باریک شدن مخروطی شدن
two state U دو حالتی
expressional U حالتی
trimorphous U سه حالتی
trimorph U سه حالتی
inexpressiveness U بی حالتی
degenerates U چند حالتی
state equation U معادله حالتی
two state algebra U جبر دو حالتی
degenerating U چند حالتی
degenerate U چند حالتی
dichotomy U دو حالتی دورستگی
multiphase U چند حالتی
two state variable U متغییر دو حالتی
degenerated U چند حالتی
two state jump U جهش دو حالتی
two state circuit U مدار دو حالتی
dichotomies U دو حالتی دورستگی
desperateness U حالتی که بیرون ازامیدباشد
strike an attitude U حالتی بخود گرفتن
trigon U سه حالتی ستاره سه تایی
to get into U دچار [حالتی] شدن
to fall into U دچار [حالتی] شدن
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
degeneracy U چند حالتی بودن
passages U انتقال از حالتی به حالت دیگر
passage U انتقال از حالتی به حالت دیگر
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
the greenish hue of blue U حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
emergency U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
skimpy U ناقص
manque U ناقص
imperfect U ناقص
deficient U ناقص
roughcast U ناقص
incomplete U ناقص
inadequate U ناقص
half-baked U ناقص
unperfect U ناقص
imperfective U ناقص
faulty U ناقص
short U ناقص
shorter U ناقص
malformed U ناقص
meagre U ناقص
shortest U ناقص
mutilate U ناقص
mutilating U ناقص
imcomplete U ناقص
inconsummate U ناقص
stickit U ناقص
mutilated U ناقص
mutilates U ناقص
defective U ناقص
rudimentary U ناقص
rudimental U ناقص
in defect U ناقص
incomplete flower U گل ناقص
incorrect U ناقص
violator U ناقص
violators U ناقص
roll reversal U حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
mergers U حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
merger U حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
recognition U و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
tactical reconnaissance U براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
hand inhand poition U رقص در حالتی که بدن هر دورقصنده به یک سمت است
incomplete induction U استقراء ناقص
missed approach U فرود ناقص
in my poor opinion U بعقیده ناقص من
in my poor opinion U بعقل ناقص من
incapacious U بی گنجایش ناقص
half U بطور ناقص
half baked U ناپخته ناقص
half truth U حقیقت ناقص
moon calf U خلقت ناقص
hemiplegia U فلج ناقص
faulty design U طرح ناقص
faulty switching U سوئیچینگ ناقص
imperfect competition U رقابت ناقص
frustum U مخروط ناقص
imperfect market U بازار ناقص
half U شریک ناقص
frustum U هرم ناقص
framentary U شکسته ناقص
imcomplete ditch U گود ناقص
miscreation U خلقت ناقص
incomplete breakdown U شکست ناقص
mooncalf U ناقص الخلقه
paralysis U سکته ناقص
tracheid U اوند ناقص
ill U بطور ناقص
apoplexy U سکتهء ناقص
ill- U بطور ناقص
ills U بطور ناقص
to put in rime U قافیه ناقص
misfiring U احتراق ناقص
paraparesis U فلج ناقص پا
annular eclipse U خسوف ناقص
paresis U فلج ناقص
misshapen U ناقص الخلقه
deformed U ناقص شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com