English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ingress and egress U دخول و خروج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
entree U دخول
ingoing U دخول
admissions U دخول
infare U دخول
ingress U دخول
entry U دخول
introgression U دخول
introit U دخول
arrivals U دخول
admission U دخول
incoming U دخول
penetration U دخول
arrival U دخول
admitance U دخول
intrusions U دخول
intrusion U دخول
intromission U دخول
accessed U اجازه دخول
intrusiveness U دخول سرزده
key entry U دخول کلیدی
entry point U نقطه دخول
intravasation U دخول ابگونهای در
insinuation U دخول غیرمستقیم
admitance U اجازهء دخول
entry instruction U دستورالعمل دخول
entry condtion U شرط دخول
entry plan U طرح دخول به سر پل
inlet U ورود دخول
entry side U جهت دخول
inlets U ورود دخول
entering through U مجرای دخول
watertight U مانع دخول اب
consummation of marriage U دخول در زناشویی
impervious U مانع دخول
obtrusion U دخول ناخوانده
inclusion U دخول شمول
accession U دخول پیشرفت
obtrusiveness U دخول ناخوانده
reentrance U دخول مجدد
reebtry U دخول مجدد
accesses U اجازه دخول
access U اجازه دخول
login U دخول به سیستم
water tight U مانع دخول اب
log in U دخول به سیستم
log on U دخول به سیستم
admittance U ورود دخول
accessing U اجازه دخول
entered U اجازه دخول دادن
passports U وسیله دخول کلید
enters U اجازه دخول دادن
passport U وسیله دخول کلید
entrances U حق ورود دروازهء دخول
hilum U محل دخول رگ وپی
inlet U خور راه دخول
tight U مانع دخول هوا یا اب
to let in U اجازه دخول دادن
tighter U مانع دخول هوا یا اب
inlets U خور راه دخول
tightest U مانع دخول هوا یا اب
enter U اجازه دخول دادن
entrancing U حق ورود دروازهء دخول
intrant U دخول رسمی وقانونی
mattriculation U دخول در دانشکده یادانشگاه
catch U بل گرفتن دخول پارو در اب
keyboard enirv U دخول صفحه کلیدی
insinuation U نفوذ دخول تدریجی
let in U اجازه دخول دادن
entrance U حق ورود دروازهء دخول
entranced U حق ورود دروازهء دخول
ingress U حق دخول اجازه ورود
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
manholes U محل دخول استوانهای شکل
manhole U محل دخول استوانهای شکل
intrusions U دخول سرزده و بدون اجازه
initiatory U دخولی وابسته به ایین دخول
matriculation U دخول یا نام نویسی در دانشگاه
intrusion U دخول سرزده و بدون اجازه
tighter U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
reentry phase U مرحله دخول مجدد موشک درجو
tight U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
introsusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
intussusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
tightest U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
exodus U خروج
exhausts U خروج
leakage or breakage U خروج
exhaust U خروج
egress U خروج
egression U خروج
emersion U خروج
outgo U خروج
prolapsus U خروج
emissions U خروج
exits U خروج
exit U خروج
emission U خروج
propulsion U خروج
snorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkels U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
schnorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
initiatory rites U ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
porte cochere U در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
transpiration U خروج نفوذ
exhaust valve U شیر خروج
prolapse of the uterus U خروج سیبک
spermatism U خروج منی
exeat U اجازهء خروج
eccentricity U خروج از مرکز
eccentricity U خروج از مرکزیت
exhaust velosity U سرعت خروج
exit point U نقطه خروج
eccentricities U خروج از مرکزیت
emissions U صدور خروج
outlet U مجرای خروج
outages U راه خروج
light spill U خروج نور
outage U راه خروج
log off U خروج از سیستم
log out U خروج از سیستم
logout U خروج از سیستم
debouchment U خروج ازتنگنا
outlets U مجرای خروج
eccentricities U خروج از مرکز
order off U حکم خروج
order off the field U حکم خروج
emission U صدور خروج
emergency exit U خروج اضطراری
dump valve U شیر خروج
spurts U خروج ناگهانی
ejaculate U خروج منی
ejaculated U خروج منی
ejaculates U خروج منی
capital outflow U خروج سرمایه
ejaculating U خروج منی
blow out U خروج ناگهانی
spurting U خروج ناگهانی
electron affinity U انرژی خروج
work function U انرژی خروج
emergency exit U در خروج اضطراری
out flow of capital U خروج سرمایه
spurt U خروج ناگهانی
defecation U خروج مدفوع
spurted U خروج ناگهانی
debouch U راه خروج
angle of emergence U زاویه خروج
lipotropic U موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
drain joints U فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
infinite U حلقهای که خروج ندارد.
steam tight U مانع خروج بخار
Where is the emergency exit? U در خروج اضطراری کجاست؟
undoubling U خروج از دوبلگی شطرنج
primer leak U خروج گازاز ته چاشنی
outer work function U انرژی خروج بیرونی
out flow of labor U خروج نیروی کار
eccentricities U گریز یا خروج از مرکز
shells U برنامه خروج موقت
clearing outwards U اعلامیه خروج کشتی
exhaust U خروج گاز یابخار
gas tight U مانع خروج گاز
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
clearance outwards U مجوز خروج کشتی
eccentricity U گریز یا خروج از مرکز
exophthalmos U خروج تخم چشم
eccentricity of the load U خروج از مرکزیت بار
fifo U خروج به ترتیب ورود
exhausts U خروج گاز یابخار
exhaust U تخلیه کردن خروج
inner work function U انرژی خروج درونی
exhausts U تخلیه کردن خروج
shell U برنامه خروج موقت
shelling U برنامه خروج موقت
debut U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debuts U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
exhaust pipe U لوله خروج بخار یا دود
clearance papers U اسناد خروج کشتی از بندر
trap house U محل خروج هدفهای متحرک
clearance outwards U مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
gangways U محل ورود و خروج از ناو
obturator U الات مانع خروج گاز
Please show me the way out I'll show you ! U لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
choke ring U حلقه مانع خروج گاز
break cover U خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
ne exeat regno U دستور عدم خروج از مملکت
gangway U محل ورود و خروج از ناو
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
lithotomy U برش مثانه برای خروج سنگ
jet U خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
spermatorrhoea U خروج منی بدون اراده احتلام
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
muzzle energy U نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
exits U خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
jetted U خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
exit U خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
port of exit U مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
exit road U راه خروج ازموضع یا سر پل یا منطقه فرود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com