Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lycee l
U
دبیرستان دولتی درفرانسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds
U
قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt
U
طلب دولتی بستانکاری دولتی
visiting card
U
کارت اسم درفرانسه
artesian
U
وابسته بشهری درفرانسه
gascon
U
اهل gascony درفرانسه
farmer general
U
مستاجرمالیات بخش درفرانسه از7961 تاتشکیل شورای ملی
bois jourdian
U
نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
Grand Prix
U
یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
Grands Prix
U
یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
high schools
U
دبیرستان
haute ecole
U
دبیرستان
middle school
U
دبیرستان
middle schools
U
دبیرستان
secondary school
U
دبیرستان
schools
U
دبیرستان
secondery school
U
دبیرستان
high school
U
دبیرستان
school
U
دبیرستان
secondary schools
U
دبیرستان
lycee
U
دبیرستان فرانسوی
junior high school
U
دبیرستان مقدماتی
gymnasiums
U
زورخانه دبیرستان
gymnasium
U
زورخانه دبیرستان
gym
U
زورخانه دبیرستان
professor
U
معلم دبیرستان یا دانشکده
junior school
U
دوره اول دبیرستان
high school
U
مدرسه متوسطه دبیرستان
high schools
U
مدرسه متوسطه دبیرستان
professors
U
معلم دبیرستان یا دانشکده
principal
U
رئیس دانشکده یا دبیرستان
principals
U
رئیس دانشکده یا دبیرستان
technical school
U
هنرستان دبیرستان فنی
junior schools
U
دوره اول دبیرستان
juniors
U
دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
prep schools
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
proms
U
مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
prom
U
مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
junior
U
دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
public school
U
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
prep school
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
upper classes
U
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper class
U
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upperclassman
U
کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
non matriculated
U
دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
O level
U
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O levels
U
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
They dont recognize your high-school diploma here.
U
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
dramatics
U
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
national
[state, federal state]
<adj.>
U
دولتی
stated
U
دولتی
state
U
دولتی
states
U
دولتی
stating
U
دولتی
belonging to the state
<adj.>
U
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
U
دولتی
governmental
<adj.>
U
دولتی
governmental
U
دولتی
state-
U
دولتی
state bank
U
بانک دولتی
state college
U
دانشکده دولتی
state ownership
U
مالکیت دولتی
state prison
U
زندان دولتی
state socialism
U
سوسیالیسم دولتی
state university
U
دانشگاه دولتی
the funds
U
وام دولتی
civil servants
U
مستخدم دولتی
state enterprise
U
بنگاه دولتی
state enterprise
U
مالکیت دولتی
quasi public
U
نیمه دولتی
political circles
U
دوایر دولتی
public assistance
U
کمکهای دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
public institutions
U
نهادهای دولتی
public monopoly
U
انحصار دولتی
public ownership
U
مالکیت دولتی
public service
U
استخدام دولتی
public ship
U
ناو دولتی
civil servant
U
مستخدم دولتی
privates
U
غیر دولتی
public domain
U
مالکیت دولتی
stating
U
دولتی حالت
states
U
دولتی حالت
stated
U
دولتی حالت
state-
U
دولتی حالت
state
U
دولتی حالت
public ownership
U
مالکیت دولتی
private
U
غیر دولتی
government office
U
اداره دولتی
public ownership
U
خالصه دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
government regulation
U
مقررات دولتی
debenture
U
حواله دولتی
government property
U
مال دولتی
economic unit
U
موسسه دولتی و ...
etatism
U
سوسیالیزم دولتی
public servants
U
مامورین دولتی
government owned industries
U
صنایع دولتی
government control
U
نظارت دولتی
government control
U
کنترل دولتی
government sector
U
بخش دولتی
government departments
U
دوایر دولتی
civil services
U
خدمات دولتی
public sector
U
بخش دولتی
government officials
U
مامورین دولتی
nationalized industries
U
صنایع دولتی
public schools
U
مدارس دولتی
privatizes
U
غیر دولتی کردن
privatised
U
غیر دولتی کردن
privatizing
U
غیر دولتی کردن
privatises
U
غیر دولتی کردن
privatising
U
غیر دولتی کردن
privatize
U
غیر دولتی کردن
privatized
U
غیر دولتی کردن
government enterprise
U
موسسات تولیدی دولتی
The corruption in government offices .
U
فساد دردستگاههای دولتی
bureaucracy
U
مجموع گماشتگان دولتی
privatization
U
غیر دولتی کردن
bill of oredit
U
اوراق قرضه دولتی
bureaucracies
U
مجموع گماشتگان دولتی
grants
U
کمک دولتی اعانه
government bonds
U
اوراق قرضه دولتی
government broadcasting
U
پخش برنامههای دولتی
arms
U
نشان دولتی نیرو
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
government securities
U
اوراق بهادار دولتی
order in council
U
تصویب نامه دولتی
quasi public company
U
شرکت نیمه دولتی
grant
U
کمک دولتی اعانه
the king in council
U
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
adhesion
U
الحاق دولتی به یک پیمان
granted
U
کمک دولتی اعانه
blue book
U
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
fund
U
تنخواه قرضه دولتی سهام
fund holder
U
دارنده سهام قرضه دولتی
dole
U
کمک هزینه دولتی به بیکاران
funded
U
تنخواه قرضه دولتی سهام
iranian state railways
U
راه اهن دولتی ایران
security
U
گرو سهام قرضه دولتی
public ship
U
کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
barratry
U
خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
floater
U
گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
The subsidy will be phased out next year.
U
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
emissions
U
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emission
U
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
welfare state
U
دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
demarche
U
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
mandatory power
U
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
bureaucrats
U
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
spoils system
U
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
bureaucrat
U
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
transportation in kind
U
وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
U
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
free trade
U
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
common carrier
U
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
pluralism
U
عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
federal privacy act
U
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe conduct
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
yamen
U
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
pork barrel
U
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
veto
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
notification
U
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
guild socialism
U
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com