English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
paddock judge U داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maturity U مسابقه اسبهای 4 ساله
claiming race U مسابقه اسبهای هم قیمت
nursey race U مسابقه اسبهای 2 ساله
messenger stakes U مسابقه یک مایلی اسبهای 3ساله
division U دسته گروه اسبهای مسابقه معین
little brown jug U مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
derby U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derbies U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
divisions U دسته گروه اسبهای مسابقه معین
two thousands guineas U مسابقه شرطبندی بین اسبهای اصیل 3 ساله انگلیسی
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
lady paramount U بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
Grand Prix U یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
Grands Prix U یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
goal judge U داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
claimers U اسبهای هم قیمت
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
dressage U حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
livery stable U اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
caretaker U سرپرست
superintendent U سرپرست
symposiarch U سرپرست
caretakers U سرپرست
mandatory U سرپرست
tutelar U سرپرست
supervisor U سرپرست
supervisors U سرپرست
superintendents U سرپرست
guardian U سرپرست
leader U سرپرست
sponsors U سرپرست
sponsoring U سرپرست
sponsor U سرپرست
warden U سرپرست
leaders U سرپرست
warden U سرپرست
guardians U سرپرست
wardens U سرپرست
director U سرپرست
skippers U سرپرست
directors U سرپرست
guideless U بی سرپرست
attendant U سرپرست
attendants U سرپرست
skipper U سرپرست
skippered U سرپرست
skippering U سرپرست
network administrator U سرپرست شبکه
protectors U حامی سرپرست
hierarch U شیخ سرپرست
scoutmaster U سرپرست پیشاهنگان
overseers U نافر سرپرست
overseer U نافر سرپرست
protector U حامی سرپرست
husbandman U سرپرست خانه
lead through U تعویض سرپرست
drop master U سرپرست پرش
archon U افسر سرپرست
headman U پیشوا سرپرست
mavericks U ادم بی سرپرست
maverick U ادم بی سرپرست
custodian U مسئول سرپرست
custodians U مسئول سرپرست
headmen U پیشوا سرپرست
officiant U کشیش سرپرست
matron U سرپرست کودکان
sponsored U حامی سرپرست
scoutmasters U سرپرست پیشاهنگان
leader of the negotiations U سرپرست مذاکرات
chief negotiator U سرپرست مذاکرات
negotiator U سرپرست مذاکرات
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
jumpmaster U مربی یا سرپرست چتربازان
liquidator U سرپرست تسویه حساب
liquidators U سرپرست تسویه حساب
tutelary U دارای قیم یا سرپرست
directors U سرپرست تیم بولینگ
derelict U بی سرپرست کشتی متروکه
returning officers U سرپرست انتخابات برزن
truck master U مامور یا سرپرست چندکامیون
presbyter U کشیش سرپرست کلیسا
returning officer U سرپرست انتخابات برزن
director U سرپرست تیم بولینگ
svc U فراخوانی نافر یا سرپرست
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
straw boss U [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
chief programmer team U سرپرست یک تیم برنامه نویسی
master of U سرپرست گروه شکار روباه
superintendent registrar U سرپرست ثبت احوال یک ناحیه
referees U داور
umpiring U داور
refereeing U داور
arbitrators U داور
arbitrator U داور
referee U داور
arbitator U داور
judged U داور
judge U داور
juror U داور
jurors U داور
arbiter U داور
judging U داور
judges U داور
arbiters U داور
umpires U داور
markers U داور
umpired U داور
marker U داور
umpire U داور
refereed U داور
umpires U داور مانور
refereed U داور مسابقات
umpire U داور مانور
umpires U کمک داور
net cord judge U داور تور
umpiring U کمک داور
arbiter U قاضی داور
line official U داور خط تجمع
umpire U کمک داور
arbiters U قاضی داور
umpired U داور مانور
judicial arbitrator U داور قضائی
placing judge U داور خط پایان
referee U داور مسابقات
foot fault judge کمک داور
umpiring U داور مانور
judicial arbitrator U داور قانونی
refereeing U داور مسابقات
sole arbitrator U داور منفرد
awards U رای داور
awarding U رای داور
referee stops contest U استوپ داور
field judge U داور میدان
awarded U رای داور
award U رای داور
referee's whistle U سوت داور
referees U داور مسابقات
ump U کمک داور
umpired U کمک داور
netcord umpire U داور تور
head linesman U داور خط کناری
referee throw U پرتاب داور
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
umpiring U سرداور داور مسابقات
aftereffect U اثر بعدی داور
umpires U سرداور داور مسابقات
justiciary U داور عالی رتبه
dissent U مشاجره بر سر رای داور
dissents U مشاجره بر سر رای داور
umpire U سرداور داور مسابقات
jooshim U داور کنار تکواندو
umpired U سرداور داور مسابقات
sole arbitrator U حکم یا داور انحصاری
shushin U داور وسط کاراته
dissented U مشاجره بر سر رای داور
the judgewas corrupted U داور به رشوه تطییع شد
stops U استوپ داور بوکس
referee U داور بالای والیبال
referees U داور بالای والیبال
fukushin U کمک داور کاراته
referee U داور مسابقات شدن
stopping U استوپ داور بوکس
referees U داور مسابقات شدن
stopped U استوپ داور بوکس
ground judge U داور زمین شمشیربازی
stop U استوپ داور بوکس
refereeing U داور مسابقات شدن
back judge U داور در محوطه دفاعی
refereed U داور بالای والیبال
refereeing U داور بالای والیبال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com