English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skeleton in one's closet <idiom> U رازهای مخفی
he was privy to my secrets U او از رازهای من اگاه بود
straight "A " student U دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
theosophy U عرفان
gnosticize U عرفان
mysticism U عرفان
sufism U عرفان
gnosticize U عرفان گفتن
theosophism U عقیده به عرفان
theosophical U وابسته به عرفان
theosophist U اهل عرفان
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
mysticism U توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
unwordly U روحانی
spiritual U روحانی
marabou U روحانی
herdsman U روحانی
etherean U روحانی
anagogic U روحانی
spiritually U روحانی
spiritualists U روحانی
spiritualist U روحانی
heavenly U روحانی
unworldly U روحانی
sacred U روحانی
clergyman U روحانی
herdsmen U روحانی
ethereal U روحانی
marabout U روحانی
unfrocked U روحانی
clergymen U روحانی
hymns U سرود روحانی
temporal U غیر روحانی
hymn U سرود روحانی
heavenliness U روحانی الوهیت
hierarch U رئیس روحانی
pastor U پیشوای روحانی
pastors U پیشوای روحانی
spirituality U عالم روحانی
copartnership U ردای روحانی
spiritual U روحانی معنوی
perdition U مرگ روحانی
etherealize U روحانی کردن
lay U غیر روحانی
lays U غیر روحانی
spirilual nutriment U غذای روحانی
charisma U جذبه روحانی
padre U پدر روحانی
padres U پدر روحانی
spiritualize U روحانی کردن
laywoman U زن غیر روحانی
prelacy U حکومت روحانی
pater U پدر روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
residentiary U روحانی مقیم
rapture U شعف وخلسه روحانی
raptures U وجد روحانی ربایش
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
heaven U خدا عالم روحانی
deconsecrate U غیر روحانی کردن
secular songs U سرودهای غیر روحانی
heavens U خدا عالم روحانی
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
twice born U تولدتازه روحانی یافته
raptures U شعف وخلسه روحانی
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
layman U شخص غیر روحانی
rapture U وجد روحانی ربایش
laymen U شخص غیر روحانی
religious U تارک دنیا روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
secularised U غیر روحانی کردن
laicism U غیر روحانی بودن
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
subdeacon U معاون گماشته روحانی
secularises U غیر روحانی کردن
apostle U عالیترین مرجع روحانی
secularising U غیر روحانی کردن
secularize U غیر روحانی کردن
secularized U غیر روحانی کردن
secularizing U غیر روحانی کردن
secularizes U غیر روحانی کردن
priests U روحانی کشیشی کردن
hiearchic U وابسته به سران روحانی
spirituous U دارای حالت روحانی
apostles U عالیترین مرجع روحانی
priest U روحانی کشیشی کردن
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
laity U مردم غیر روحانی ناشی
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
know how U دانش
gramarey U دانش
sciences U دانش
gramarye U دانش
kenning U دانش
science U دانش
gramary U دانش
know-how U دانش
knowledge U دانش
cognisance [British] U دانش
understanding U دانش
realizing U دانش
realising [British] U دانش
wisdom U دانش
cognition U دانش
knowledge U دانش
scholarships U دانش
scholarship U دانش
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
knowing faculty U قوه دانش
knowledge domain U قلمرو دانش
knowledge engineer U مهندسی دانش
schooling U کسب دانش
architectonic U دانش معماری
in ken U د رحدود دانش
photology U دانش روشنایی
thermodynamics U دانش دماپویایی
organum U وسیله دانش
kith U دانش و معرفت
knowlege representation U نمایش دانش
postgraduates U دانش اموخته
postgraduate U دانش اموخته
ominscience U دانش بی پایان
omniscience U دانش بی پایان
onomastics U دانش نام
pansophism U دانش مطلق
patrons of learning U دانش پروران
philomath U دانش پرست
polyhistor U دانش بسیار
polymathy U دانش زیاد
strikers U دانش اموز
knowledge representation U نمایش دانش
teacher's college U دانش سرا
treatises U دانش نویسه
treatise U دانش نویسه
maieutic U دانش مامایی
witting U معلومات دانش
schoolfellow U کسب دانش
knowledge representation U بازنمود دانش
normal school U دانش سرا
striker U دانش اموز
computer awarness U دانش کامپیوتر
aeronautics U دانش هوانوردی
to a knowledge U دانش اندوختن
to reach for knowledge U دانش کوشیدن
erudition U فضل و دانش
an encourouges of science U دانش پرور
alumnus U دانش اموخته
letters U معرفت دانش
physical science U دانش مادی
pupil U دانش اموز
life science U دانش زیستی
life sciences U دانش زیستی
pupils U دانش اموز
schoolboys U دانش اموز
schoolboy U دانش اموز
letter U معرفت دانش
computer literacy U دانش کامپیوتر
smattering U دانش سطحی
scholars U دانش پژوه
technical know how U دانش فنی
grader U دانش اموز
academies U انجمن دانش
students U دانش اموز
educate U دانش اموختن
educates U دانش اموختن
learning U دانش یادگیری
knowledge base U پایگاه دانش
educating U دانش اموختن
scholar U دانش پژوه
student U دانش اموز
academy U انجمن دانش
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com