Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bosomy
U
دارای پستان برجسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mammilate
U
دارای پستان
bosom
U
دارای پستان شدن
mammillate
U
دارای پستان یا پستانک
bosoms
U
دارای پستان شدن
mammilary
U
دارای برامدگیهای پستان مانند
bosomed
U
دارای سینه برجسته
mastectomy
U
پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
mastectomies
U
پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
breasts
U
نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
breast
U
نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
agrafe
U
سنگ سر طاق
[دارای تزئینات برجسته کاری شده]
agraffe
U
سنگ سر طاق
[دارای تزئینات برجسته کاری شده]
mercator projection
U
نقشه برجسته نمای دارای نصف النهارات متوازی
mammillary
U
پستان مانند بصورت پستان
mammiform
U
پستان مانند بصورت پستان
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
particularity
U
دارای خصوصیات معینی خصوصیات برجسته
alto-rilievo
U
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model
U
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing
U
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
embossment
U
نقوش برجسته برجسته کاری
bas relif
U
حجاری ونقوش برجسته برجسته
saliency
U
نکته برجسته موضوع برجسته
salience
U
نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent
U
برجسته فوق العاده برجسته
stereoscope
U
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph
U
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse
U
برجسته نمایاحکاکی برجسته
Milky Way
U
پستان زن
mammilliform
U
پستان
breast
U
پستان
sebesten
U
سگ پستان
breasts
U
پستان
mammilary
U
پستان
mamma
U
پستان
anaglyph
U
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
breast-feeds
U
با پستان شیردادن
mastitis
U
ورم پستان
bras
U
پستان بند
bodices
U
پستان بند
bodice
U
پستان بند
pap
U
نوک پستان
wean
U
از پستان گرفتن
papilla
U
نوک پستان
bra
U
پستان بند
bosomy
U
پستان مانند
weans
U
از پستان گرفتن
teats
U
نوک پستان
mastoid
U
پستان مانند
weaned
U
از پستان گرفتن
breast-feed
U
با پستان شیردادن
mammalgia
U
پستان درد
mammila
U
نوک پستان
garget
U
پستان درد
to suck milk
U
پستان مکیدن
garget
U
اماس پستان
mastodynia
U
پستان درد
breast-fed
U
با پستان شیردادن
nipple
U
نوک پستان
mammary
U
مربوط به پستان
dug
U
نوک پستان
chesty
U
درشت پستان
brassieres
U
پستان بند
brassiere
U
پستان بند
nipples
U
نوک پستان
full breasted
U
بزرگ پستان
teat
U
نوک پستان
plumper
U
پستان مصنوعی
falsie
U
لایی پستان بند
tits
U
دختریازن نوک پستان
teat
U
شبیه نوک پستان
breast-feeds
U
شیر پستان دادن
tit
U
دختریازن نوک پستان
udder
U
پستان گاو و مانند ان
breast-fed
U
شیر پستان دادن
nipples
U
ازنوک پستان خوردن
acromastitis
U
اماس نوک پستان
mammary gland
U
دژپیه یا غده پستان
nipple
U
ازنوک پستان خوردن
udders
U
پستان گاو و مانند ان
mastitis
U
اماس غدههای پستان
mastodynia
U
پستان مانند پستانی
breast-feed
U
شیر پستان دادن
teats
U
شبیه نوک پستان
pap
U
هر چیزی شبیه نوک پستان
mammila
U
اندام یا چیز دیگرکه مانند پستان باشد
She is laying a guilt trip on
[is guilt-tripping]
me for not breast feeding.
U
او
[زن]
به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من
[به او]
شیر پستان نمی دهم.
falsie
U
پارچه یالاستیکی که بشکل پستان ساخته اند و درپستان بند کارمیرود
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
illustrious
U
برجسته
pre eminent
U
برجسته
torose
U
برجسته
salient
U
برجسته
par excellence
U
برجسته
of d.
U
برجسته
conspicuous
U
برجسته
pre-eminent
U
برجسته
mainlining
U
برجسته
mainlines
U
برجسته
prominent
U
برجسته
noted
U
برجسته
strikingly
U
برجسته
mainlined
U
برجسته
mainline
U
برجسته
cordon bleu
U
برجسته
rilievo
U
برجسته
illustrated
U
برجسته
ridged
U
برجسته
staring
U
برجسته
starring
U
برجسته
masterwork
U
برجسته
illustrous
U
برجسته
laureate
U
برجسته
dominant
U
برجسته
overriding
U
برجسته
primes
U
برجسته
predominant
U
برجسته
relievo
U
برجسته
relief emboss
U
برجسته
distinguished
U
برجسته
striking
U
برجسته
crowned
U
برجسته
prime
U
برجسته
primed
U
برجسته
eminent
U
برجسته
stereometric
U
برجسته
prosilient
U
برجسته
kenspeckle
U
برجسته
convex
U
برجسته
stereometric
U
خط برجسته
outstanding
U
برجسته
raised
U
برجسته
in relief
U
برجسته
outstandingly
U
برجسته
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
alto relievo
U
برجسته بلند
bossed
U
ارباب برجسته
to make one's mark
U
برجسته شدن
topographic map
U
نقشه برجسته
boss
U
ارباب برجسته
topography
U
برجسته نگاری
milestone
U
مرحله برجسته
to put forward
U
برجسته نمودارکردن
magnific
U
معروف برجسته
anaglyph
U
تزئینات برجسته
to stand out
U
برجسته بودن
mezzo rillievo
U
نیم برجسته
laureatel
U
شاعر برجسته
contour
U
نقشه برجسته
tyupical
U
نوبهای برجسته
basso relief
U
برجسته کوتاه
acrography
U
گچ کاری برجسته
bas relif
U
نقش کم برجسته
cordon bleu
U
آدم برجسته
embossed
U
برجسته شده
anaglyph
U
حجاری برجسته
bossing
U
ارباب برجسته
bosses
U
ارباب برجسته
notbility
U
شخص برجسته
milestones
U
مرحله برجسته
eminently
U
بطور برجسته
swelled
U
برجسته شیک
premieres
U
هنرپیشه برجسته
premiered
U
هنرپیشه برجسته
premiere
U
هنرپیشه برجسته
bas-reliefs
U
نقش کم برجسته
bas-reliefs
U
برجسته کوتاه
bas-relief
U
نقش کم برجسته
bas-relief
U
برجسته کوتاه
bas relief
U
نقش کم برجسته
bas relief
U
برجسته کوتاه
premiering
U
هنرپیشه برجسته
mezzo relief
U
نیم برجسته
raised shoulder
U
شانه برجسته
high relief
U
نقوش برجسته
swells
U
برجسته شیک
smatt
U
برجسته زیرکانه
contour map
U
نقشه برجسته
humdingers
U
تفوق برجسته
humdinger
U
تفوق برجسته
signally
U
بطور برجسته
signalize
U
برجسته کردن
front face
U
سطح برجسته
poet laureate
U
شاعر برجسته
saleintiant
U
برجسته چشمگیر
leading
U
عمده برجسته
saleint
U
برجسته چشمگیر
egregious
U
برجسته نمایان
fash butt welding
U
جوش برجسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com