English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
polyvalent U دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heterochromous U دارای رنگهای گوناگون
varied U دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
varriform U دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
auto-immune U وابسته به تولید پادتنهای مضر
antigen U پادگن
antigens U پادگن
immunotherapy U معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
multifarious U گوناگون
odd and ends U گوناگون
diverse U گوناگون
sundry U گوناگون
various U گوناگون
varicolored U گوناگون
variate U گوناگون
mixtilineal U گوناگون خط
pied U گوناگون
variegated U گوناگون
multiple U گوناگون
heterochromous U گوناگون
sundries U گوناگون
varied U گوناگون
protean U گوناگون
miscellaneous U گوناگون
undervarious U بعناوین گوناگون
multiple U چندلا گوناگون
wide-ranging U متنوع - گوناگون
varietal U گوناگون پر از تنوعات
variant U گوناگون مختلف
here and there <idiom> U درمکانهای گوناگون
varia U اشیا گوناگون
varia U مطالب گوناگون
versicolor U برنگهای گوناگون
under various titles U به عناوین گوناگون
variegated colours U رنگهای گوناگون
miscellaneously U بطور گوناگون
oddments U مواد گوناگون
diversify U گوناگون ساختن
diversified U گوناگون ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
miscellanies U مجموعهای از مطالب گوناگون
humoursomeness U حالات ویژه گوناگون
miscellany U مجموعهای از مطالب گوناگون
variform U گوناگون مختلف الشکل
various books U کتابهای گوناگون یا مختلف
manifoldly U بطور متعدد یا گوناگون
sundry U اقلام متفرقه گوناگون
polyphagia U خورنده غذاهای گوناگون
symposium U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposia U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
job lot U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
job lots U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
catchall U فرف یامخزن اشیاء گوناگون
symposiums U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
moto scramble U مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
redundancies U تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
omnibus bill U لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
progressive attack U پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
redundancy U تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
Reforms are needed in various directions. U تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
universal provider U سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
to ring the changes U کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
input output table U بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
hexapla U کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
panopticon U نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
instructional computing U فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
montages U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
boilerplate U قطعهای از متن که بارهاکلمه به کلمه در سندهای گوناگون استفاده میشودورق اهن دیگ بخار
maypole U تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
p system U سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
hypercard U نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
the incidents of a journey U رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl U دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
Of all sorts. Of every description. U جور واجور ( جور به جور ؟ گوناگون )
trilinear U دارای سه خط
footy U دارای پا
iodic U دارای ید
fraught with U دارای
three legged U دارای سه پا
three-legged U دارای سه پا
glochidiate U دارای مو
odoriferous U دارای بو
bilabiate U دارای دو لب
petiolate U دارای دمگل
diplopodous U دارای هزار پا
portentous U دارای فال بد
pelliculate U دارای پوسته
deadbeats U دارای سکون
deadbeat U دارای سکون
bichrome U دارای دو رنگ
dipetalous U دارای دوگلبرگ
cingulate U دارای کمربند
polygamous U دارای چند زن
plumose U دارای دسته پر
weighted U دارای وزن
pinnular U دارای بالچه
pinnular U دارای برگچه
pileate U دارای کلاهک
chymiferous U دارای کیموس
petiolated U دارای دمگل
dipolar U دارای دو قطب
dipteran U دارای دو بال
chinned U دارای چانه
stilted U دارای چوب پا
synonymous U دارای ترادف
synonymous U دارای تشابه
bumpiness U دارای برامدگی
buckish U دارای خوی بز
entitative U دارای وجودخارجی
bodied U دارای بدن
nucleate U دارای هسته
melodious U دارای ملودی
melodic U دارای ملودی
prerogative U دارای حق ویژه
calcareous U دارای کلسیم
calcic U دارای اهک
cephalous U دارای کله
nitrous U دارای شوره
papillose U دارای برامدگی
dolose U دارای قصدجرم
palmy U دارای نخل
double tongued U دارای دوقول
overbusy U دارای کارزیاد
capitated U دارای سرمجزا
energetic U دارای انرژی
dyslogistic U دارای خاطرات بد
of that ilk U دارای همان جا
prerogatives U دارای حق ویژه
strontic U دارای استرونیوم
spiriferous U دارای عضومارپیچی
equivocal U دارای دومعنی
sonant U دارای اهنگ
backed U دارای پشت
cretaceous U دارای گچ فراوان
short range U دارای برد کم
short-range U دارای برد کم
social minded U دارای افکاراجتماعی
silicifoeous U دارای در کوهی
shoaly U دارای جاهای کم اب
rifled U دارای خان
spirituous U دارای الکل
splashy U دارای ترشح
copperbottomed U دارای ته مسی
legitimate U دارای حق مشروع
legitimated U دارای حق مشروع
legitimates U دارای حق مشروع
crepitant U دارای صدای خش خش
legitimating U دارای حق مشروع
straight line U دارای خط مستقیم
rectilinear U دارای مسیرمستقیم
flabby U دارای عضلات شل
stannous U دارای قلع
stannic U دارای قلع
staminate U دارای جرثومه نر
shelterer U دارای حفاظ
sexagenary U دارای سن 06 تا96
handy <adj.> U دارای مزیت
quartziferous U دارای در کوهی
pulsatile U دارای تپش
pulsant U دارای تپش
pseudonymous U دارای تخلص
dimorphic U دارای دو شکل
dimply U دارای فرورفتگی
cirrous U دارای اویز
primiparous U دارای یک اولاد
primipara U دارای یک اولاد
prerogatived U دارای حق ویژه
preemptor U دارای حق شفعه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com