Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
even
U
دارای همان تاریخ
of even date
U
دارای همان تاریخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
of that ilk
U
دارای همان جا
same
U
یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
isomeric
U
متشابه الترکیب دارای همان اجزا
chronological
U
دارای تسلسل تاریخ
No sooner was he gone than he was kI'lled .
U
رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
U
همان آش است و همان کاسه .
synchronous
U
فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
backdate
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedates
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology
U
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedate
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque
U
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
date
U
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology
U
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
dates
U
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory
U
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same
U
همان چیز همان
protohistory
U
تاریخ ماقبل تاریخ
identical
U
همان
selfsame
U
همان
same
U
همان
identic
U
همان
idem
U
همان
this same
U
همان
thingummy
U
همان
very
U
همان
of the same kind
U
از همان نوع
instatu quo
U
در همان حال
selfsame
U
درست همان
just as well
<adv.>
U
همان مقدار
same
U
همان جور
same
U
همان کار
very
U
همان همین
self-same
U
همان خود
s.c
U
همان دعوی
s.c
U
همان پرونده
i went on the instant
U
در همان ان رفتم
self same
U
همان خود
equally
<adv.>
U
به همان طریق
just as well
<adv.>
U
به همان طریق
accordingly
U
از همان قرار
of that ilk
U
اهل همان جا
therabout
U
در همان نزدیکی
equally
<adv.>
U
همان مقدار
i went that instant
U
در همان ان رفتم
the reinbefore
U
همان سندیاقرارداد
it is the same thing
U
همان است
one
U
یکی از همان
for that matter
<idiom>
U
به همان علت
that once
U
همان یک بار
nothing short of
U
عینا همان
ones
U
یکی از همان
at the very beginning
U
از همان اولش
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ones
U
عین همان یکی
one
U
عین همان یکی
She promised to bring it but never did .
U
همان آوردنی که بیاورد !
Just as well you didnt come .
U
همان بهتر که نیامدی
He would never retract .
U
هر چه بگوید همان است
It comes to the same thing .
U
باز هم همان ؟ یشود
we are in the same way
U
ما هم همان حال را داریم
it is much the same
U
تقریبا همان است
idem
U
همان نویسنده در همانجا
quasi-
U
مشابه یا تقریباگ همان
In the ( same ) usual place.
U
در همان جای همیشگه
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
about as high
U
تقریبا` همان اندازه بلند
step jump
U
پرش و برگشت روی همان پا
What wI'll be woll be.
U
هر چقدر قسمت با شد همان می شود
What so ever a man soweth ,that shall he also reap.
<proverb>
U
هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
lighter shade
U
از همان رنگ ولی روشن تر
equivalents
U
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
synchronous
U
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
equivalent
U
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
thereinbefore
U
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
i wrote as neatly as he did
U
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
timed
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
one two
U
تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
times
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
abs
U
پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
echoing
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
U
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
time
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
what you see is what you get
U
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
echo
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is the very thing I wanted.
U
این همان چیزی است که دلم می خواست
This is just what I want . This is the very thing I want .
U
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
per
U
همان طور که در الگو نشان داده شده
echoed
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
dates
[appointments]
U
تاریخ ها
eras
U
تاریخ
appointments
U
تاریخ ها
appointed day
U
تاریخ
era
U
تاریخ
appointed days
U
تاریخ ها
appointment
U
تاریخ
date
[appointment]
U
تاریخ
undated
U
بی تاریخ
dateless
U
بی تاریخ
date
U
تاریخ
dates
U
تاریخ
coetaneous
U
هم تاریخ
with effect from
U
از تاریخ ...
as of
U
از تاریخ
as from
U
از تاریخ ,
coeval
U
هم تاریخ
history
U
تاریخ
histories
U
تاریخ
no date
U
بی تاریخ
European rose
U
طرح گل رز اروپایی
[که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
democratic network
U
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
ipsilateral
U
قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
loop jump
U
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
time
U
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
timed
U
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
constants
U
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant
U
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
positive
U
که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
times
U
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
delivery date
U
تاریخ تحویل
date of birth
U
تاریخ تولد
literary history
U
تاریخ ادبیات
creation date
U
تاریخ ایجاد
shelf life
U
تاریخ مصرف
backdating date
U
پیش تاریخ
creation date
U
تاریخ افرینش
epoch
U
مبدا تاریخ
epochs
U
مبدا تاریخ
current date
U
تاریخ جاری
the date was not specified
U
تاریخ ان معلوم
maturity date
U
تاریخ سررسید
julain date
U
تاریخ ژولین
out of date
U
از تاریخ گذشته
closing date
U
تاریخ انقضاء
maintenance history
U
تاریخ تعمیرات
historicity
U
تاریخ گرایی
value date
U
تاریخ ارزش
date of maturity
U
تاریخ سررسید
expiry date
U
تاریخ انقضاء
expiration date
U
تاریخ انقضا
due date
U
تاریخ سررسید
due date
U
تاریخ تادیه
dates
U
نخل تاریخ
chronogram
U
ماده تاریخ
completion date
U
تاریخ تکمیل
acceptance date
U
تاریخ قبولی
dated
U
تاریخ دار
intellectual history
U
تاریخ اندیشه ها
effective date
U
تاریخ اجرا
date
U
نخل تاریخ
chronological
U
به ترتیب تاریخ
in chronological order
U
به ترتیب تاریخ
basic date
U
تاریخ ترفیع
economic history
U
تاریخ اقتصادی
postdated
U
تاریخ ماقبل
date in issuing
U
تاریخ صدور
dateable
U
تاریخ گذاردنی
Ancient history
U
تاریخ باستان
prehistory
U
ماقبل تاریخ
stale cheque
U
چک تاریخ گذشته
postdate
U
تاریخ ماقبل
date of issuance
U
تاریخ صدور
historians
U
تاریخ گزار
postdates
U
تاریخ ماقبل
postdating
U
تاریخ ماقبل
historian
U
تاریخ نویس
date of shipment
U
تاریخ حمل
modern history
U
تاریخ معاصر
prehistory
U
پیش تاریخ
historian
U
تاریخ گزار
date of acquisition
U
تاریخ خریداری
historians
U
تاریخ نویس
natural history
U
تاریخ طبیعی
termination date
U
تاریخ پایان
system date
U
تاریخ سیستم
datable
U
تاریخ گذاردنی
dateline
U
تاریخ گذاری
natural historian
U
تاریخ نویس
date of maturity
U
تاریخ انقضاء
exceptions
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
real time
U
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
busman's holiday
U
تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com