Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reengine
U
دارای موتور تازه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
green run
U
اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
turbojet engine
U
موتور هواپیمای دارای توربین جت
supercharged
U
موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
club propeller
U
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
aweigh
U
تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
motoring
U
گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
enactory
U
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
new coined
U
تازه بنیاد تازه سکه زده
external combustion engine
U
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine
U
موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
newlywed
U
تازه داماد تازه عروس
variable geometry engine
U
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting
U
نصب موتور قرارگاه موتور
to wipe the slate clean
<idiom>
U
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
primming
U
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
freshening
U
تازه کردن
freshens
U
تازه کردن
fresh-
U
تازه کردن
freshest
U
تازه کردن
fresh
U
تازه کردن
freshened
U
تازه کردن
freshen
U
تازه کردن
refresh
U
تازه کردن
refreshed
U
تازه کردن
refreshes
U
تازه کردن
refreshed
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refresh
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
To catch ones breath .
U
نفس تازه کردن
refurbishes
U
روشن و تازه کردن
repave
U
تازه سنگفرش کردن
refurbish
U
روشن و تازه کردن
resurface
U
روکش تازه کردن
resurfaced
U
روکش تازه کردن
redecorate
U
تزئینات تازه کردن
resurfaces
U
روکش تازه کردن
redecorates
U
تزئینات تازه کردن
redecorating
U
تزئینات تازه کردن
refurbished
U
روشن و تازه کردن
refurbishing
U
روشن و تازه کردن
initiate
U
تازه وارد کردن
initiated
U
تازه وارد کردن
refinish
U
روکاری تازه کردن
initiating
U
تازه وارد کردن
initiates
U
تازه وارد کردن
redecorated
U
تزئینات تازه کردن
to take breath
U
نفس تازه کردن
dismantling
U
پیاده کردن موتور
disassembly
U
پیاده کردن موتور
tune up
U
موتور را تنظیم کردن
turn over
<idiom>
U
موتور را روشن کردن
dismantles
U
پیاده کردن موتور
prime
U
گرم کردن موتور
motoring of generator
U
موتور کردن مولد
primes
U
گرم کردن موتور
primed
U
گرم کردن موتور
dismantled
U
پیاده کردن موتور
dismantle
U
پیاده کردن موتور
hobbledehoy
U
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
respired
U
امید تازه پیدا کردن
respire
U
امید تازه پیدا کردن
interpolated
U
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolate
U
باعبارت تازه تحریف کردن
respires
U
امید تازه پیدا کردن
interpolates
U
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolating
U
باعبارت تازه تحریف کردن
hit the spot
<idiom>
U
نیروی تازه وارد کردن
To opev someones wound.
U
داغ کسی را تازه کردن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
scratch the surface
<idiom>
U
تازه شروع به کار کردن
reforest
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
slip ring induction motor
U
موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
refreshes
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
move in
U
به خانه تازه اسباب کشی کردن
refreshed
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
to move in
U
بخانه تازه اسباب کشی کردن
run
U
به کار انداختن روشن کردن موتور
runs
U
به کار انداختن روشن کردن موتور
glides
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glided
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glide
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
disassemble
U
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
timing
U
تنظیم زمان عمل کردن موتور
cooling drag
U
پسای ناشی از خنک کردن موتور
flat twin engine
U
موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
double squirrel cage motor
U
موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
reincarnate
U
تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
to reseat a theatre
U
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
to start
U
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
to refresh
[jog]
your memory
U
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
proselyte
U
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
converts
U
معکوس کردن تازه کردن
convert
U
معکوس کردن تازه کردن
converted
U
معکوس کردن تازه کردن
converting
U
معکوس کردن تازه کردن
to rev
[British E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
to goose
[American E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
single phase induction motor
U
موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
winds
U
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
wind
U
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
piracy
U
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
refresh buffer
U
یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
innervate
U
دارای پی کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
zigzag
U
دارای پیچ و خم کردن
zigzagged
U
دارای پیچ و خم کردن
nitrogenize
U
دارای نیتروژن کردن
zigzagging
U
دارای پیچ و خم کردن
varnish
U
دارای فاهرخوب کردن
freckle
U
خال دارای کک مک کردن
varnishing
U
دارای فاهرخوب کردن
castellate
U
دارای استحکامات کردن
body
U
دارای جسم کردن
tooth
U
دارای دندان کردن
whipstitch
U
دارای مرز کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
varnishes
U
دارای فاهرخوب کردن
rampart
U
دارای استحکامات کردن
varnished
U
دارای فاهرخوب کردن
bodies
U
دارای جسم کردن
zigzags
U
دارای پیچ و خم کردن
embrasure
U
دارای منفذ کردن
nationalised
U
دارای ملیت کردن
nationalises
U
دارای ملیت کردن
nationalize
U
دارای ملیت کردن
insoul
U
دارای روح کردن
nationalising
U
دارای ملیت کردن
nationalizes
U
دارای ملیت کردن
nationalizing
U
دارای ملیت کردن
ensoul
U
دارای روح کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
personify
U
دارای شخصیت کردن
personifies
U
دارای شخصیت کردن
embrasures
U
دارای منفذ کردن
systemize
U
دارای همست کردن
fluoridate
U
دارای فلورید کردن
potentialize
U
دارای استعداد کردن
personified
U
دارای شخصیت کردن
hydroxylate
U
دارای هیدروکسیل کردن
substantivize
U
دارای ماهیت کردن
transistorize
U
دارای ترانسیتور کردن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
tinkled
U
دارای طنین کردن
tinkles
U
دارای طنین کردن
tinkle
U
دارای طنین کردن
tinkling
U
دارای طنین کردن
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
vallum
U
دارای استحکامات کردن
crenelate
U
دارای کنگره کردن
populating
U
دارای جمعیت کردن
populate
U
دارای جمعیت کردن
indexes
U
:دارای فهرست کردن
indexed
U
:دارای فهرست کردن
populates
U
دارای جمعیت کردن
hydrogenate
U
دارای هیدروژن کردن
index
U
:دارای فهرست کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com