Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
top drawer
U
دارای مقام یا اهمیت عالی قدرت عالیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sovereigns
U
دارای قدرت عالیه
sovereign
U
دارای قدرت عالیه
ranking
U
دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
dignitary
U
عالی مقام
dignitaries
U
عالی مقام
much
U
عالی مقام
ultra vires
U
بسیار عالی مقام
ladder tournament
U
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
U
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
of relative importance
U
دارای اهمیت نسبی
consequential
U
دارای اهمیت پربرایند
capital
U
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
in the first flight
U
دارای مقام نخست سردسته
independent
U
دارای قدرت مطلقه
limitary
U
دارای قدرت محدود
anticipative
U
دارای قدرت پیشگویی
cogent
U
دارای قدرت وزور
influential
U
دارای نفوذ و قدرت
omnificent
U
دارای قدرت خلاقه
prepotent
U
دارای قدرت کامل
hold the reins
<idiom>
U
ادم دارای قدرت ونفوذ
prelatess
U
زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد
totipotent
U
دارای قدرت تولید یک ارگانیسم از یک جزء ان
old line
U
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
scepter
U
دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
hydathode
U
ساختمان پوششی گیاهان عالی که دارای عمل تراوش مایع میباشند
self enforcing
U
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
unipotent
U
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
superfluid
U
جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
outclass
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
able
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
eurytopic
U
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
abler
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
ablest
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
referendum
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
blockbuster
U
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
referenda
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
blockbusters
U
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
referendums
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
sublimation
U
توجه بعالم بالاوامور عالیه
club propeller
U
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
middlebrow
U
شخص با سواد وبدون تحصیلات عالیه
yamen
U
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
secondary
U
در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
advanced level
U
پایه مهارت عالی در سطح عالی
on an even keel
<idiom>
U
به ترتیب عالی یا محیطی عالی
empowered
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
of secondary importance
U
از حیث اهمیت د ردرجه دوم دردرجه دوم اهمیت
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
creativeness
U
قدرت خلاقه قدرت ابداع
court rug
U
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
legatine
U
دارای مقام نمایندگی پاپ نمایندگی پاپ
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
embassage
U
مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
off the map
U
بی اهمیت
two bit
U
بی اهمیت
two-bit
U
بی اهمیت
nonsignificant
U
کم اهمیت
notability
U
اهمیت
significance
U
اهمیت
weenier
U
بی اهمیت
inconsiderable
U
بی اهمیت
immaterial
U
بی اهمیت
of no consequence
U
بی اهمیت
of no significance
U
بی اهمیت
seriousness
U
اهمیت
self importance
U
اهمیت
small-time
U
بی اهمیت
small time
U
بی اهمیت
of no account
U
بی اهمیت
piddling
U
بی اهمیت
weeny
U
بی اهمیت
weeniest
U
بی اهمیت
momentous
U
با اهمیت
negligible
U
بی اهمیت
notbility
U
اهمیت
worthful
U
پر اهمیت
emphasis
U
اهمیت
weensy
U
بی اهمیت
weightiness
U
اهمیت
small change
U
کم اهمیت
matters
U
اهمیت
mattering
U
اهمیت
inconseqential
U
بی اهمیت
mattered
U
اهمیت
matter
U
اهمیت
dimension
U
اهمیت
dimensions
U
اهمیت
inconsequential
U
بی اهمیت
concernment
U
اهمیت
main
U
با اهمیت
indifferent
U
بی اهمیت
technical
U
کم اهمیت
worthless
U
بی اهمیت
momentousness
U
اهمیت
unmeaning
U
بی اهمیت
importance
U
اهمیت
unimportant
U
بی اهمیت
materiality
U
اهمیت
trifler
U
بی اهمیت
to let slid
U
اهمیت ندادن به
tolay street on
U
اهمیت دادن
to make a point of
U
اهمیت دادن
to take into account
U
اهمیت دادن به
small beer
U
چیز بی اهمیت
I don't give a damn.
<idiom>
U
اهمیت نمیدهم.
trivializes
U
بی اهمیت شدن
to set at d.
U
اهمیت ندادن
to make light of
U
اهمیت ندادن
I couldn't care less.
[colloquial]
<idiom>
U
اهمیت نمیدهم.
minutiae
U
جزئیات کم اهمیت
of f.importance
U
اهمیت مهمترین
self consequence
U
اهمیت بخود
trivializing
U
بی اهمیت دانستن
lordling
U
لردکوچک یا بی اهمیت
trivializing
U
بی اهمیت شدن
trivializes
U
بی اهمیت دانستن
moments
U
زمان اهمیت
moment
U
زمان اهمیت
let it go hang
U
اهمیت ندهید
what matter?
U
چه اهمیت دارد
what the odds
U
چه اهمیت دارد
least significant
U
کم اهمیت ترین
last but not least
U
نه از حیث اهمیت
tom thumb
U
شخص بی اهمیت
stresses
U
اهمیت تاکید
imported
U
اهمیت داشتن
trivialised
U
بی اهمیت شدن
never mind
U
اهمیت ندهید
account
U
اهمیت گزارش
slights
U
شخص بی اهمیت
significance
U
مفهوم اهمیت
slighting
U
شخص بی اهمیت
trivialize
U
بی اهمیت دانستن
to attach importance to
U
اهمیت دادن به
trivialised
U
بی اهمیت دانستن
trivialises
U
بی اهمیت شدن
importing
U
اهمیت داشتن
trivialize
U
بی اهمیت شدن
trivialising
U
بی اهمیت دانستن
import
U
اهمیت داشتن
trivialized
U
بی اهمیت شدن
trivialising
U
بی اهمیت شدن
trivialises
U
بی اهمیت دانستن
to make an account of
U
اهمیت دادن به
emphasised
U
اهمیت دادن
emphasises
U
اهمیت دادن
inconsiderably
U
بی داشتن اهمیت
it does not matter
U
اهمیت ندارد
slight
U
شخص بی اهمیت
snippersnapper
U
ادم بی اهمیت
small timer
U
ادم بی اهمیت
trivialized
U
بی اهمیت دانستن
stressing
U
اهمیت تاکید
whippersnapper
U
ادم بی اهمیت
whippersnappers
U
ادم بی اهمیت
slighted
U
شخص بی اهمیت
slighter
U
شخص بی اهمیت
emphasizing
U
اهمیت دادن
emphasising
U
اهمیت دادن
emphasize
U
اهمیت دادن
pip-squeak
<idiom>
U
شخص کم اهمیت
emphasized
U
اهمیت دادن
to come in to notice
U
اهمیت پیداکردن
to give prominence to
U
اهمیت دادن
emphasizes
U
اهمیت دادن
slightest
U
شخص بی اهمیت
trivia
U
چیزهای بی اهمیت
stress
U
اهمیت تاکید
concerns
U
اهمیت داشتن
nobodies
U
ادم بی اهمیت
nobody
U
ادم بی اهمیت
playdown
U
اهمیت ندادن
memorable
U
حائز اهمیت
mean
U
بی اهمیت حد وسط
criticalness
U
اهمیت موقع
piece de resistance
U
کارپر اهمیت
registered
U
قابل اهمیت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com