English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
geocentric U دارای مرکزی در زمین زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
geocentric U دوران زمین مرکزی
geocentric system U دستگاه زمین مرکزی
terrestrial U زمینی مربوط به زمین
geothermal U وابسته به حرارت مرکزی زمین
geothermic U وابسته به حرارت مرکزی زمین
overland U در روی زمین از راه زمینی
tellurous U دارای تلوریوم زمینی
telluric U دارای تلوریوم زمینی
trapped U زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
epigene U روی زمین تولید شده روی زمینی
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
vantage ground U زمین دارای برتری اتش و دید
ground liaison U گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
headquarters U شعبه مرکزی اداره مرکزی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
golf course U زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
golf courses U زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
Hanbel U [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
yam U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yams U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
cores U مرکزی
centerline U خط مرکزی
centrical U مرکزی
core U مرکزی
focal line U خط مرکزی
axial U مرکزی
central U مرکزی
focal U مرکزی
cl U خط مرکزی
centre pocket U مرکزی
central pumping station U مرکزی
predial or prae U زمینی
territorial U زمینی
agrarian U زمینی
sub astral U زمینی
earthly U زمینی
tumbling U زمینی
terraneous U زمینی
subaerial U رو زمینی
landed a U زمینی
terrestrial U زمینی
tellurian U زمینی
earth-bound U زمینی
sublunary U زمینی
terrene U زمینی
sublunar U زمینی
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
centripetal U جانب مرکزی
concourse U تالار مرکزی
subcentral U زیر مرکزی
central U تلفن چی مرکزی
central U کامپیوتر مرکزی
centrum U جسم مرکزی
centrifugal U گریز از مرکزی
centrically U بطور مرکزی
centre game U بازی مرکزی
centrosymmetric U متقارن مرکزی
head office U دفتر مرکزی
nuclei U لب هسته مرکزی
holding company U شرکت مرکزی
boost coil U کوئل مرکزی
centralized plan U پلان مرکزی
state government U دولت مرکزی
central station U نیروگاه مرکزی
eccentricity U برون مرکزی
center U گروه مرکزی
eccentricities U برون مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
nucleus U لب هسته مرکزی
center distance U فاصله مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
axial pressure U فشار مرکزی
central heating U گرمایش مرکزی
head office U اداره مرکزی
centralism U مرکزی نگری
center base U میدان مرکزی
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
central terminal U پایانه مرکزی
spherical angle U زاویه مرکزی
central site U سایت مرکزی
central load U بار مرکزی
central sulcus U شیار مرکزی
fore and aft center line U خط مرکزی سراسری
central control desk U میزفرمان مرکزی
central government U حکومت مرکزی
three centred curve U منحنی سه مرکزی
directrix U خط تیر مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
central position U وضعیت مرکزی
central city U شهر مرکزی
mainframe U پردازنده مرکزی
centralists U مرکزی نگر
mainframes U پردازنده مرکزی
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
three center bonding U پیوند سه مرکزی
central head U فشار مرکزی
central office U دفتر مرکزی
central heating U حرارت مرکزی
central canal U مجرای مرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
central fissure U شیار مرکزی
central gyrus U شکنج مرکزی
central convolution U شکنج مرکزی
central bank U بانک مرکزی
fovea centralis U فرورفتگی مرکزی
centralist U مرکزی نگر
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
earth nut U بادام زمینی
ground force U نیروی زمینی
hypogeal U زیر زمینی
ground control U کنترل زمینی
gulleys U دالان زمینی
bonus pass U پاس زمینی
gullies U دالان زمینی
land force n U نیروی زمینی
gully U دالان زمینی
land forces U نیروی زمینی
hypogean U زیر زمینی
graze burst U ترکش زمینی
terrestrial U وضعیت زمینی
murphy U سیب زمینی
terrain corridor U دالان زمینی
ground observer U دیدبان زمینی
terrain return U اکوی زمینی
groundnuts U بادام زمینی
groundnut U بادام زمینی
standard lamps [British] U آباژورهای زمینی
floor lamps [American] U آباژورهای زمینی
standard lamp [British] U آباژور زمینی
potatoes U سیب زمینی
terraqueous U زمینی ودریایی
land tail U بنه زمینی
armies U نیرو زمینی
praties U سیب زمینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com