English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sanitate U دارای لوازم بهداشتی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sanitary ware U لوازم بهداشتی
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
medical regulator U تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
accessory U لوازم یدکی لوازم اضافی
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
sanitarian U بهداشتی
sanitary U بهداشتی
medical U بهداشتی
hygienic U بهداشتی
sanitary napkin U نوار بهداشتی
sanitary napkins U نوار بهداشتی
health services U خدمات بهداشتی
health policy U سیاست بهداشتی
health insurance U بیمه بهداشتی
health foods U خوراک بهداشتی
clinical record U پرونده بهداشتی
health food U خوراک بهداشتی
insanitary U غیر بهداشتی
medical records U پرونده پزشکی مدارک بهداشتی
sanitarian U کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
fixing U لوازم
fittings U لوازم
tackled U لوازم
equipment U لوازم
tackles U لوازم
tackling U لوازم
fixings U لوازم
apparatus U لوازم
estovers U لوازم
fitments U لوازم
tackle U لوازم
equipments U لوازم
fitting U لوازم
service U لوازم
serviced U لوازم
fitment U لوازم
needments U لوازم
accessories U لوازم
furnishings U لوازم
dixings U لوازم
maintenance materials U لوازم تعمیرات
kits U بسته لوازم
kit U بسته لوازم
photography U لوازم عکاسی
gears U اسباب لوازم
Home appliances U لوازم خانگی
accessory U لوازم یدکی
tackling U لوازم کار
illuminating fixture U لوازم روشنایی
travelling outfit U لوازم سفر
utensils U لوازم اشپزخانه
utensil U لوازم اشپزخانه
stationery U لوازم التحریر
geared U اسباب لوازم
rigs U لوازم لباس
tool tether U لوازم مورداحتیاج
throwing apparatus U لوازم پرتاب
plumbing tools U لوازم لولهکشیخانه
photographic accessories U لوازم عکاسی
hairstyling accessories U لوازم آرایشمو
firing accessories U لوازم احتراق
kitchen stuff U لوازم اشپزخانه
camping equipment U لوازم مخصوصاردو
personal effects U لوازم شخصی
gear U اسباب لوازم
fire-irons U لوازم بخاری
rigged U لوازم لباس
paraphernalia U اسباب لوازم
tackle U لوازم کار
tackles U لوازم کار
fittings U لوازم ثابت
accessories U لوازم یدکی
fittings U لوازم قایق
bedding U لوازم تختواب
outfit U لوازم فنی
outfits U لوازم فنی
tackled U لوازم کار
accessory U لوازم کمکی
accessory U لوازم فرعی
rig U لوازم لباس
outfitter U فروشنده لوازم شکار
outfitters U فروشنده لوازم شکار
stationer U فروشنده لوازم التحریر
upholstery U اثاثه یا لوازم داخلی
spares stock U موجودی لوازم یدکی
spare parts list U فهرست لوازم یدکی
accessory box جعبه لوازم یدکی
tableware U لوازم میز یا سفره
fire irons U لوازم پای بخاری
accessory pouch کیسه کوچک لوازم
motorcar accessories U لوازم اضافی اتومبیل
muniment U وسیله دفاع لوازم
table ware U لوازم میز یا سفره
drawing materials U لوازم نقشه کشی
drilling fixture U لوازم مته کاری
stationers U فروشنده لوازم التحریر
desk accessory U لوازم رومیزی یا روزمره
duffle bag U کیسه لوازم شخصی
fixture U لوازم نصب کردنی
bathing clothes U لوازم شنا [حمام]
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
bathing things U لوازم شنا [حمام]
swimming things U لوازم شنا [حمام]
dressing case U جعبه لوازم ارایش
equipage U اسباب و لوازم جنگی
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
duffle U لوازم واثاثه قابل حمل
duffel U لوازم واثاثه قابل حمل
fixtures U لوازم برقی و لوله کشی
dinner set U لوازم و فرف شام یا ناهار
toiletry U لوازم ارایش اسباب توالت
deadlined equipment U لوازم و تجهیزات از کار افتاده
threads U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporating U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize U جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
incorporate U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
pantry U شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade U لوازم وابزار کار فوت وفن
mountings U لوازم نصب شده روی وسیله
manifest destiny U لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
pantries U شربت خانه مخصوص لوازم سفره
reman U دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edge U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
bedclothes U لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
tote road U جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
inflaming U دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortify U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflame U دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames U دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishes U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnish U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortifying U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
catalyze U دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
innervate U دارای پی کردن
personalize U دارای شخصیت کردن
transistorize U دارای ترانسیتور کردن
populating U دارای جمعیت کردن
hydroxylate U دارای هیدروکسیل کردن
crenelate U دارای کنگره کردن
hydrogenate U دارای هیدروژن کردن
crenellate U دارای کنگره کردن
insoul U دارای روح کردن
personify U دارای شخصیت کردن
vallum U دارای استحکامات کردن
populates U دارای جمعیت کردن
rampart U دارای استحکامات کردن
populate U دارای جمعیت کردن
zigzags U دارای پیچ و خم کردن
freckle U خال دارای کک مک کردن
tinkles U دارای طنین کردن
castellate U دارای استحکامات کردن
zigzagging U دارای پیچ و خم کردن
personifying U دارای شخصیت کردن
tinkling U دارای طنین کردن
personifies U دارای شخصیت کردن
personified U دارای شخصیت کردن
nationalises U دارای ملیت کردن
nationalised U دارای ملیت کردن
tooth U دارای دندان کردن
zigzagged U دارای پیچ و خم کردن
nationalizing U دارای ملیت کردن
nationalizes U دارای ملیت کردن
gift U دارای استعداد کردن
indexes U :دارای فهرست کردن
ensoul U دارای روح کردن
embrasures U دارای منفذ کردن
varnishes U دارای فاهرخوب کردن
nationalize U دارای ملیت کردن
bodies U دارای جسم کردن
substantivize U دارای ماهیت کردن
body U دارای جسم کردن
tinkle U دارای طنین کردن
whipstitch U دارای مرز کردن
varnished U دارای فاهرخوب کردن
gifts U دارای استعداد کردن
varnish U دارای فاهرخوب کردن
nitrogenize U دارای نیتروژن کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com