Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prepotent
U
دارای قدرت کامل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
prepotency
U
قدرت کامل
prepotence
U
قدرت کامل
almightiness
U
قدرت کامل
wind
U
قدرت تنفس کامل
winds
U
قدرت تنفس کامل
limitary
U
دارای قدرت محدود
anticipative
U
دارای قدرت پیشگویی
omnificent
U
دارای قدرت خلاقه
independent
U
دارای قدرت مطلقه
cogent
U
دارای قدرت وزور
sovereigns
U
دارای قدرت عالیه
sovereign
U
دارای قدرت عالیه
influential
U
دارای نفوذ و قدرت
hold the reins
<idiom>
U
ادم دارای قدرت ونفوذ
fullmouthed
U
دارای دهان کامل
old line
U
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
totipotent
U
دارای قدرت تولید یک ارگانیسم از یک جزء ان
scepter
U
دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
acatalectic
U
دارای اوتاد کامل اسلم
full mouthed
U
دارای شماره کامل دندان
heterogonous
U
دارای دو یا چند نوع گل کامل
unipotent
U
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
self enforcing
U
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
top drawer
U
دارای مقام یا اهمیت عالی قدرت عالیه
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
superfluid
U
جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
lagate a latere
U
نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
immanent
U
دارای نفوذ کامل درسرتاسرجهان درهمه جاحاضر
able
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
abler
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
eurytopic
U
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
ablest
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
open market
U
بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
referenda
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
blockbuster
U
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbusters
U
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
club propeller
U
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
empower
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
creativeness
U
قدرت خلاقه قدرت ابداع
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough
U
بطور کامل کامل
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
powered
U
قدرت
ability
U
قدرت
sovereignty
U
قدرت
abilities
U
قدرت
will power
<idiom>
U
قدرت
power
U
قدرت
posse
U
قدرت
authority
U
قدرت
capability
U
قدرت
posses
U
قدرت
powers
U
قدرت
vigor
U
قدرت
vim
U
قدرت
strong arm
U
قدرت
strong-arm
U
قدرت
strengths
U
قدرت
strength
U
قدرت
power takeoff
U
قدرت
godown
U
قدرت
powering
U
قدرت
vis
U
قدرت
zing
U
قدرت
tensions
U
قدرت
tension
U
قدرت
might
U
قدرت
strenght
U
قدرت
commanding
U
با قدرت
energy
U
قدرت
force
U
قدرت
vigour
U
قدرت
forcing
U
قدرت
energies
U
قدرت
nerves
U
قدرت
inauthoritative
U
بی قدرت
forces
U
قدرت
nerve
U
قدرت
potency
U
قدرت
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
gripping power
U
قدرت مهارکنندگی
will-power
U
قدرت اراده
receptivity
U
قدرت پذیرش
generator output
U
قدرت مولد
power loss
U
تلف قدرت
refractive power
U
قدرت شکست
reflecting power
U
قدرت انعکاس
social power
U
قدرت اجتماعی
resolving power
U
قدرت تفکیک
retentivity
U
قدرت نگهداری
great power
U
کشور با قدرت
staying power
U
طاقت قدرت
power source
U
منبع قدرت
fire power
U
قدرت تیراندازی
power transmission
U
انتقال قدرت
fire power
U
قدرت اتش
power stroke
U
مرحله قدرت
sight
U
قدرت دید
power structure
U
ساخت قدرت
power supplay
U
منبع قدرت
sights
U
قدرت دید
power test
U
ازمون قدرت
fluxing power
U
قدرت سیلان
creativity
U
قدرت خلاقه
power outege
U
قطع قدرت
power loss
U
گمگشتگی قدرت
puissance
U
توان قدرت
stock car
U
قدرت و دوام
like a ton of bricks
<idiom>
U
به شدت یا با قدرت
rating plate
U
پلاک قدرت
stock-car
U
قدرت و دوام
stock-cars
U
قدرت و دوام
creativity
U
قدرت ابداع
fasces
U
قدرت مجازات
high power engine
U
موتورپر قدرت
dynamism
U
قدرت تحرک
low power stage
U
طبقه کم قدرت
posses
U
قدرت قانونی
low power transistor
U
ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
monopoly power
U
قدرت انحصاری
the finger of god
U
قدرت خدا
super power
U
ابر قدرت
palgwe
U
فوق قدرت
high power transformer
U
ترانسفورماتور قدرت
strenght
U
قدرت شدت
ionic strength
U
قدرت یونی
input power
U
قدرت ورودی
hiding power
U
قدرت پوشش
high power microscope
U
میکروسکوپ پر قدرت
power switch
U
کلید قدرت
high power transistor
U
ترانزیستور قدرت
heavy current circuit breaker
U
کلید قدرت
high powerd money
U
پول پر قدرت
horse power
U
قدرت اسب
imperium
U
قدرت مطلقه
posse
U
قدرت قانونی
increase of power
U
افزایش قدرت
discourse
U
قدرت استقلال
pi accepting
U
قدرت پی پذیری
discourses
U
قدرت استقلال
voltage source
U
منبع قدرت
will to power
U
قدرت خواهی
power distribution
U
پخش قدرت
power factor
U
ضریب قدرت
resolutions
U
قدرت تشخیص
resolution
U
قدرت تشخیص
world power
U
قدرت دنیوی
world power
U
قدرت جهانی
saber rattling
U
قدرت نمایی
scattering power
U
قدرت پراکندگی
scepter
U
قدرت یا اقتدارسلطنتی
purchasing power
U
قدرت خرید
heam yoei vooly
U
تئوری قدرت
power cable
U
کابل قدرت
useful power
U
قدرت مفید
power consumption
U
مصرف قدرت
power dissipation
U
اتلاف قدرت
seapower
U
قدرت دریایی
sea power
U
قدرت بحری
power function
U
تابع قدرت
explosive force
U
قدرت انفجار
omnipotence
U
قدرت تام
cans
U
قدرت داشتن
combat power
U
قدرت رزمی
powers
U
قدرت نیرو
magnitude
U
شدت قدرت
heavens
U
قدرت پروردگار
heaven
U
قدرت پروردگار
enterprises
U
قدرت اقدام
enterprise
U
قدرت اقدام
powering
U
قدرت نیرو
canning
U
قدرت داشتن
can
U
قدرت داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com