Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scarious
U
دارای فاهر خشک وپلاسیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
verisimilar
U
دارای فاهر حقیقی
hued
U
دارای فاهر ونمای مخصوص
specious
U
دارای فاهر زیبا وفریبنده
proteranthous
U
دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
superficial
U
فاهر
mien
U
فاهر
squalid
U
بد فاهر
appearances
U
فاهر
appearance
U
فاهر
exteriority
U
فاهر
manifesting
U
فاهر
manifested
U
فاهر
manifest
U
فاهر
manifests
U
فاهر
the outward state
U
فاهر
apparent
U
فاهر
sensations
U
فاهر
groomed
U
فاهر
surfaced
U
فاهر
surfaces
U
فاهر
outside
U
فاهر
outsides
U
فاهر
guize
U
فاهر
superficies
U
فاهر
sensation
U
فاهر
guises
U
فاهر
guise
U
فاهر
surface
U
فاهر
rinds
U
فاهر
rind
U
فاهر
semblable
U
فاهر
external
U
فاهر
on the surface
U
در فاهر
externally
U
فاهر
faces
U
فاهر
face
U
فاهر
ostensible
U
فاهر
externals
U
فاهر
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outside appearance
U
صورت فاهر
surface
U
رویه فاهر
outward show
U
صورت فاهر
merged
U
دشمن فاهر شد
personal appearance
U
وضع فاهر
outward show
U
نمایش فاهر
outsight
U
فاهر بینی
habit
U
مشرب فاهر
similitude
U
بیرون فاهر
habits
U
مشرب فاهر
hermaphrodite
U
خنثی فاهر
hermaphrodites
U
خنثی فاهر
exposed
U
فاهر شده
turn up
U
فاهر شدن
seemed
U
فاهر شدن
seem
U
فاهر شدن
turn-ups
U
فاهر شدن
to make ones a
U
فاهر شدن
surfaces
U
رویه فاهر
hue
U
تصویر فاهر
hues
U
تصویر فاهر
in outward show
U
بصورت فاهر
to out ward seeming
U
برحسب فاهر
simulations
U
فاهر سازی
settings
U
وضع فاهر
setting
U
وضع فاهر
turned out
U
فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
simulation
U
فاهر سازی
surfaced
U
رویه فاهر
seems
U
فاهر شدن
gloss
U
جلوه فاهر
affecter
U
فاهر ساز
outwardly
U
برحسب فاهر
trumpery
U
خوش فاهر
looked
U
فاهر شدن
semblance
U
صورت فاهر
appearances
U
فاهر نمایش
the out ward eye
U
چشم فاهر
garb
U
کسوت فاهر
looks
U
فاهر شدن
aspect
U
صورت فاهر
look
U
فاهر شدن
faces
U
فاهر منظر
aspects
U
صورت فاهر
pro forma
U
از لحاظ فاهر
springs
U
فاهر شدن
spring
U
فاهر شدن
face
U
فاهر منظر
the outward man
U
انسان فاهر
appearance
U
فاهر نمایش
formalist
U
فاهر پرست
nominally
U
بصورت فاهر
phantom
U
منظر فاهر فریبنده
phantoms
U
منظر فاهر فریبنده
resurfaced
U
دوباره فاهر شدن
affectedly
U
از روی فاهر سازی
resurfaces
U
دوباره فاهر شدن
resurface
U
دوباره فاهر شدن
exposures
U
فاهر شدن عکس
the outer man
U
وضع فاهر شخص
to keep up appearances
U
حفظ فاهر کردن
show up
<idiom>
U
فاهر شدن ،رسیدن
seeming
U
فاهر نما زیبایی
outed
U
رفتن فاهر شدن
out-
U
رفتن فاهر شدن
develop
U
فاهر کردن عکس
of the surface
U
در صورت فاهر از بیرون
prima facie evidence
U
مدرک به فاهر قاطع
on the surface
U
درصورت فاهر از بیرون
exposure
U
فاهر شدن عکس
pro forma
U
منباب فاهر فاهری
pro forma
U
برای صورت فاهر
for a sake
U
برای حفظ فاهر
phantasm
U
فاهر فریبنده سایه
judge by appearances
U
حکم به فاهر کردن
outward things
U
جهان برونی یا فاهر
develops
U
فاهر کردن عکس
out
U
رفتن فاهر شدن
cycles
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycles
U
بصورت متناوب فاهر شدن
cycled
U
بصورت متناوب فاهر شدن
paradoxical
U
در فاهر مهمل و درواقع درست
cycle
U
بصورت متناوب فاهر شدن
stuffed shirts
U
ادم خوش فاهر وتوخالی
looks
U
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
stuffed shirt
U
ادم خوش فاهر وتوخالی
look
U
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
looked
U
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
opportunity target
U
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
cycle
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
to evolve a fact
U
چگونگی امری را فاهر کردن
cycled
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
projected
U
فاهر کردن نشان دادن
sterling
U
فاهر وباطن یکی واقعی
aspects
U
روش فاهر سازی چیزی
aspect
U
روش فاهر سازی چیزی
turn up
<idiom>
U
به طور ناگهانی فاهر شدن
rounding
U
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
deponont
U
در فاهر مجهول و در باطن معلوم
reasonable and probable cause
U
علت معقول و به فاهر درست
notations
U
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
project
U
فاهر کردن نشان دادن
notation
U
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
acronichal
U
فاهر شونده در غروب افولی
acronical
U
فاهر شونده در غروب افولی
projects
U
فاهر کردن نشان دادن
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
developer
U
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
pop up
<idiom>
U
غیر منتظره یا ناگهانی فاهر شدن
developers
U
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
i did it for show
U
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
successive
U
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
pages
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
outwardness
U
کیفیت فاهر دلبستگی بچیزهای خارجی یامادی
whited
U
ادم بد باطن و خوش فاهر چیز گرانبها
page
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
deusexmachina
U
شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
paged
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
exteriorize
U
بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
textualism
U
اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
print
U
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
printed
U
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
prints
U
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
clothes horse
U
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
expose
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
formalism
U
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
exposing
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
clothes horses
U
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
generation
U
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
clustering
U
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
generations
U
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
latensification
U
تقویت عکس فاهر شده عکاسی بوسیله مواد شیمیایی
transient
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
transients
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
VBScript
U
مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
timed
U
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
times
U
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time
U
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
debutant
U
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
damask
U
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
previewer
U
خصوصیاتی که به کاربر امکان می دهند تا فاهر کاغذ را پیش از چاپ ببیند
drop down menu
U
منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
format
U
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
formats
U
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
thunderhead
U
توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com