English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
orthodox U دارای عقیده درست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
you are written U عقیده یاسخن شما درست نیست
synecologic U دارای عقیده به استمرار
soft shell U دارای عقیده معتدل
neptunist U کسیکه عقیده داردکه خارههای پی در پی پوسته زمین بوسیله اب درست شده اند
social minded U دارای عقیده سوسیالیستی اجتماعی
unorthodox U دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول
polygenist U کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
monophysite U کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
impression U عقیده
impressions U عقیده
viewpoint U عقیده
viewpoints U عقیده
creeds U عقیده
creed U عقیده
thoughts U عقیده
credo U عقیده
thought U عقیده
i am not of his mind U با او هم عقیده
faith U عقیده
creedless U بی عقیده
opinions U عقیده
ism U عقیده
tenet U عقیده
brainchild U عقیده
conception U عقیده
idea U عقیده
internal conception U عقیده
concepts U عقیده ها
ideas U عقیده ها
concepts U عقیده
concept U عقیده
opinion U عقیده
doctrines U عقیده
doctrine U عقیده
credos U عقیده
advice U عقیده
belief U عقیده
faiths U عقیده
Marxism U عقیده مارکس
so many menŠso many minds U عقیده بیشتر
error U عقیده نادرست
espouse U عقیده داشتن به
pythagoreanism U عقیده به تناسخ
i maintain U عقیده دارم که ...
i maintain U بر این عقیده ام که ...
irreconcilability U سختی در عقیده
swear by U عقیده زیادداشتن به
to agree in opinion U هم عقیده بودن
to be of [or share] the same view [or opinion] U هم عقیده بودن
espouses U عقیده داشتن به
espousing U عقیده داشتن به
irreconcilableness U سختی در عقیده
to think [of] U عقیده داشتن
hit off U هم عقیده شدن
iam of the opinion that U من براین عقیده ام که
espoused U عقیده داشتن به
turnabouts U تغییر عقیده
tradition U عقیده رایج
outside opinion U عقیده مردم
dogma U عقیده دینی
dogmas U عقیده دینی
abjuration U ترک عقیده
suggestions U افهار عقیده
suggestion U افهار عقیده
dissension U اختلاف عقیده
divarication U اختلاف عقیده
have U عقیده داشتن
having U عقیده داشتن
cogency U قدرت عقیده
turnabout U تغییر عقیده
coniviction U عقیده اطمینان
my sentiment toward him U عقیده من درباره او
counterview U عقیده مخالف
impressions U عقیده خیال
impression U عقیده خیال
view U نظریه عقیده
the belief that U با این عقیده که
convictions U عقیده محکم
conviction U عقیده محکم
views U نظریه عقیده
viewing U نظریه عقیده
viewed U نظریه عقیده
theosophism U عقیده به عرفان
fortuitism U عقیده به اتفاق
folkway U عقیده عامه
freedom of belief U ازادی عقیده
errors U عقیده نادرست
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
suggest U افهار عقیده کردن
suggested U افهار عقیده کردن
irrationalism U عقیده نامعقول یا چرند
dissents U اختلاف عقیده داشتن
opine U افهار عقیده کردن
suggesting U افهار عقیده کردن
dissented U اختلاف عقیده داشتن
suggestion U افهار عقیده پیشنهاد
suggestions U افهار عقیده پیشنهاد
pass an opnion U افهار عقیده کردن
karaism U عقیده به نص تورات رداحادیث
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
dissent U اختلاف عقیده داشتن
john's own opinion U عقیده خود جان
liberty of conscience U ازادی عقیده یا فکر
suggests U افهار عقیده کردن
pronounces U افهار عقیده کردن
I find it's ... U به نظر [عقیده] من این ...
veers U تغییر عقیده دادن
to change one's tune U تغییر عقیده دادن
observe U افهار عقیده کردن
observed U افهار عقیده کردن
observes U افهار عقیده کردن
observing U افهار عقیده کردن
veer U تغییر عقیده دادن
to cherish an opinion U عقیده ایی را در مغزخودپروراندن
pass an opinion U افهار عقیده کردن
article of faith U اعتقاد و عقیده باطنی
Difference of opinion (in taste). U اختلا ف عقیده ( سلیقه )
persuasion U اطمینان عقیده دینی
persuasions U اطمینان عقیده دینی
dissentient U مخالف عقیده اکثریت
tradition U عقیده موروثی عرف
to venture an opinion U جسارتاافهار عقیده کردن
change of heart <idiom> U تغیر عقیده دادن
express an opinion U افهار عقیده کردن
veered U تغییر عقیده دادن
make a suggestion U افهار عقیده کردن
self expressive U پافشار در عقیده خود
i stand to it that U جدا عقیده دارم که
to be of the opinion that ... U به این عقیده باشند که ...
epicures U پیرو عقیده اپیکور
epicure U پیرو عقیده اپیکور
to make a suggestion U افهار عقیده کردن
pronouncement U افهار عقیده رسمی
pronouncements U افهار عقیده رسمی
sentimental U مبنی بر احساسات یا عقیده
differences of opinion U اختلاف عقیده [نظر]
i was under theimpression that U به این عقیده بودم که ...
pronounce U افهار عقیده کردن
I think it's ... U به نظر [عقیده] من این ...
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
malthusian U پیرو عقیده توماس مالتوس
to be of the mind that ... U این عقیده [نظر] را دارند که ...
upset the applecart <idiom> U خراب شدن عقیده ونظر
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
orthodoxly U با عقیده از روی رشد راشدوار
wrongheaded U لجباز در عقیده و عمل سرسخت
opine U نظر یا عقیده خود را افهارداشتن
aristotelian U مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
aristotelean U مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
what do you think of him? U عقیده شما در باره او چیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com