English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flabby U دارای عضلات شل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
muscle bound U دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
Other Matches
dystaxia U رعشه عضلات
contralateral muscles U عضلات مخالف
catalepsy U جمود عضلات
antigravity muscles U عضلات ضد گرانش
skeletal muscles U عضلات مخطط
contralateral muscles U عضلات مقابل
tetany U کزاز عضلات
relaxation U شل کردن عضلات
vaginismus U گرفتگی عضلات مهبل
charley horse [American] [colloquial] U گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
charleyhorse [American] [colloquial] U گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
cramp in the calf U گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
cramp in the leg U گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
systremma [leg cramps] U گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
vaginism U گرفتگی عضلات مهبل
Firm muscles ( flesh ) . U عضلات (گوشت ) محکم
kymograph U انقباض عضلات و غیره
ligamentary U مربوط به رباط عضلات
guiding U عضلات کمکی مجاور
tic U انقباض غیر عادی عضلات
pleurodynia U درد پهلوو عضلات سینه
pleuralgia U درد پهلوو عضلات سینه
hamstring U عضلات عقب ران زردپی
tics U انقباض غیر عادی عضلات
catalepsy U تصلب وسخت شدن عضلات
hamstringing U عضلات عقب ران زردپی
abasia U عدم همکاری عضلات محرکه
hamstrings U عضلات عقب ران زردپی
extrinsic eye muscles U عضلات برون چرخشی چشم
hamstrung U عضلات عقب ران زردپی
sweeny U از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
neuromuscular U وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
sweeney U ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
cramps U گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramp U گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
knee flexion and extension machine U دستگاه بدن سازی برای تقویت عضلات ساق پا
parkinsonism U اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
bronchial asthma U تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
achalasia U عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
cataleptic U مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl U دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
iodic U دارای ید
glochidiate U دارای مو
footy U دارای پا
fraught with U دارای
three legged U دارای سه پا
odoriferous U دارای بو
bilabiate U دارای دو لب
trilinear U دارای سه خط
three-legged U دارای سه پا
buckish U دارای خوی بز
dimply U دارای فرورفتگی
dimorphic U دارای دو شکل
dichotomous U دارای دو بخش
diandrous U دارای دوپرچم
declinatory U دارای تمایل
dartrous U دارای تبخال
cuspidal U دارای برامدگی
dipetalous U دارای دوگلبرگ
diplopodous U دارای هزار پا
dipolar U دارای دو قطب
dipteran U دارای دو بال
dolose U دارای قصدجرم
double tongued U دارای دوقول
dyslogistic U دارای خاطرات بد
valuable <adj.> U دارای مزیت
entitative U دارای وجودخارجی
cretaceous U دارای گچ فراوان
crepitant U دارای صدای خش خش
bumpiness U دارای برامدگی
calcareous U دارای کلسیم
calcic U دارای اهک
capitated U دارای سرمجزا
purpose-built <adj.> U دارای مزیت
proper <adj.> U دارای مزیت
practical <adj.> U دارای مزیت
practicable <adj.> U دارای مزیت
cephalous U دارای کله
chinned U دارای چانه
chymiferous U دارای کیموس
cingulate U دارای کمربند
cirrous U دارای اویز
cloven foot U دارای پا یا سم شکافته
functional <adj.> U دارای مزیت
convenient <adj.> U دارای مزیت
appropriate [for an occasion] <adj.> U دارای مزیت
utilitarian [useful] <adj.> U دارای مزیت
far reaching U دارای اثرزیاد
febile U دارای حالت تب
expedient <adj.> U دارای مزیت
ill neighboured U دارای همسایه بد
ill neighboured U دارای محیط بد
in defect U دارای کاستی
in flower U دارای شکوفه
in force U دارای اعتبار
beneficial <adj.> U دارای مزیت
in power U دارای اختیارات
indued with charm U دارای فریبندگی
inflorescent U دارای گل اذین
innervate U دارای پی کردن
insectile U دارای حشره
instinct with force U دارای زور
intercommunicate U دارای مراوده
invested with power U دارای اختیار
studious <adj.> U دارای پشتکار
humous U دارای موادالی
homolographic U دارای قرینه
feldspathic U دارای فلدسپار
fibrinous U دارای مودلیفی
floaty U دارای اب نشین کم
foliolate U دارای برگچه
utile [archaic] [useful] <adj.> U دارای مزیت
useful <adj.> U دارای مزیت
serviceable <adj.> U دارای مزیت
geniculate U دارای زانویی
glanduliferous U دارای غد دکوچک
glary U دارای تشعشع
helpful <adj.> U دارای مزیت
handy [useful] <adj.> U دارای مزیت
haired U دارای موی ...
hearted U دارای قلب ...
heterogamous U دارای مادگی ها
unidirection U دارای یک جهت
hexameter U دارای شش وزن
sedulous <adj.> U دارای پشتکار
purposeful <adj.> U دارای مزیت
copperbottomed U دارای ته مسی
splashes U دارای ترشح
splashing U دارای ترشح
assistant <adj.> U دارای مزیت
elective U دارای حق انتخاب
electives U دارای حق انتخاب
hook nosed U دارای بینی کج
hook-nosed U دارای بینی کج
overlapping U دارای اشتراک
bodily U دارای بدن
divan U دارای دوفرفیت
divans U دارای دوفرفیت
bifocal U دارای دو کانون
bifocals U دارای دو کانون
isometric U دارای یک میزان
isometrics U دارای یک میزان
ambivalence U دارای دو جنبه
behind U دارای پس افت
splash U دارای ترشح
auxiliary <adj.> U دارای مزیت
applicatory <adj.> U دارای مزیت
weighted U دارای وزن
deadbeat U دارای سکون
deadbeats U دارای سکون
portentous U دارای فال بد
energetic U دارای انرژی
stilted U دارای چوب پا
synonymous U دارای ترادف
synonymous U دارای تشابه
melodious U دارای ملودی
melodic U دارای ملودی
prerogative U دارای حق ویژه
prerogatives U دارای حق ویژه
salaried U دارای حقوق
formal U دارای فکر
helping <adj.> U دارای مزیت
behinds U دارای پس افت
hectic U دارای تب لازم
privileged U دارای امتیاز
basined U دارای ابگیر
bicentric U دارای دومرکز
bichrome U دارای دو رنگ
purposive <adj.> U دارای مزیت
bimolecular U دارای دوملکول
bimorphemic U دارای دوشکل
bimotored U دارای دوموتور
binaural U دارای دو گوش
binocular U دارای دو چشم
binuclear U دارای دو هسته
binucleate U دارای دو هسته
binucleated U دارای دو هسته
bipartite U دارای دوقسمت
biradial U دارای دوشعاع
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com