English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
endozoic U دارای زندگی دردرون جانور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
epizoic U زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
vorticel U جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
unicorns U جانور افسانهای دارای یک شاخ
unicorn U جانور افسانهای دارای یک شاخ
webfoot U جانور دارای پای پرده دار
zoomorphic U دارای خدایان مجسم بشکل جانور
autonomous U دارای زندگی مستقل
well off U دارای زندگی اسوده
low lived U دارای زندگی پست
luxurious U دارای زندگی تجملی
podded U دارای زندگی اسوده یا تامین شده
coenobite U راهبی که دارای زندگی اشتراکی است
embeds U دردرون کار کردن
embed U دردرون کار کردن
endocardial U واقع دردرون قلب
intrapsychic U واقع دردرون شخصیت یا روان
interior planet U سیارهای که مدارش دردرون مدار زمین است
inland duty U حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
chevalglass U اینه تمام قدی که دردرون پایه خودمتحرک باشد
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
an ovoviviparous animal U جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
johnny U جانور نر
nightwalker U جانور شب پر
it pron U ان جانور
malacostracan U جانور
he U جانور نر
animalize U جانور
beast U جانور
animals U جانور
beasts U جانور
animal U جانور
creatures U جانور
apod U جانور بی پا
creature U جانور
it U ان جانور
ruffianly U جانور خو
structure of an animal U جانور
tardigrade U جانور کندرو
hybrid U جانور دورگه
ungulate U جانور سم دار
game U جانور شکاری
straying U جانور بی صاحب
stinkard U جانور بدبو
strayed U جانور ولگرد
strays U جانور بی صاحب
zoophilous U علاقمند به جانور
zoophilic U علاقمند به جانور
mammifer U جانور پستاندار
zoophagous U جانور خوار
mammiferous U جانور پستاندار
milker U جانور شیرده
zootheism U جانور پرستی
zootomy U جانور شکافی
stray U جانور بی صاحب
shell fish U جانور صدف
scrag U جانور نحیف
saprozoon U جانور پوده زی
poikilothermism U خونسردی جانور
pelagian U جانور دریایی
perissodactyl U جانور فرد سم
plantigrade U جانور دوپا
brutality U جانور خویی
pollard U جانور بی شاخ
saxicolous U جانور سنگ زی
saxicoline U جانور سنگ زی
pudge U جانور چاق
monocule U جانور یک چشم
brutalities U جانور خویی
polystome U جانور بسیار
polystomatous U جانور بسیار
polypod U جانور بسیارپا
poikilotherm U جانور خونسرد
amebae U جانور تک سلولی
fauna U جانور نامه
brutalization U جانور خویی
zoomorphic <adj.> U جانور گونه
on heat [British E] <adj.> U حشری [جانور زن]
brutes U جانور حیوان
in heat [American E] <adj.> U حشری [جانور زن]
rodent U جانور جونده
amebas U جانور تک سلولی
amoeba U جانور تک سلولی
animalculum U جانور ریزه
animalist U نقاش جانور
brutal U جانور خوی
amoebas U جانور تک سلولی
amoebae U جانور تک سلولی
beastliness U جانور خویی
rodents U جانور جونده
proud <adj.> U جانور حشری
nekton U جانور شناور
scavenger U جانور لاشخور
edentate U جانور بی دندان
zoologist U جانور شناس
scavengers U جانور لاشخور
craw U معده جانور
brute U جانور حیوان
zoology U جانور شناسی
molluscs U جانور نرم تن حلزون
shedder U جانور پوست انداز
tentacle U موی حساس جانور
amphibiotic U وابسته به جانور دوزیستی
tentacles U موی حساس جانور
mollusc U جانور نرم تن حلزون
amoebic U وابسته به جانور تک سلولی
zoomorphic U شبیه جانور جانورسان
white face U جانور پیشانی سفید
viviparous U جانور زنده زا ولود
female U زنانه جانور ماده
zoography U جانور شناسی تطبیقی
tropicopolitan U گیاه یا جانور گرمسیری
dolphin دولفین [جانور شناسی]
sacs U عضوکیسه مانند جانور
sac U عضوکیسه مانند جانور
aquatic U جانور یا گیاه ابزی
slugs U چارپاره جانور کندرو
slugged U چارپاره جانور کندرو
slug U چارپاره جانور کندرو
scavenger U جانور کثافت خور
dentition U وضع تعداددندانهای جانور
endotherm U جانور خون گرم
footpad U پای جانور پهنه پا
hilding U جانور یا اسب بی ارزش
holozoic U جانور خوراک گیر
mollusk U جانور نرم تن حلزون
migrants U سیار جانور مهاجر
scavengers U جانور کثافت خور
malacoderm U جانور نرم پوست
anteaters U جانور پستاندارمورچه خوار
marsupial U جانور کیسه دار
marsupials U جانور کیسه دار
nematocyst U نیش جانور مرجانی
nervure U رگه بندی جانور
orc U جانور بزرگ دریایی
animalcule U جانور ذره بینی
animalculum U جانور ذره بینی
arthropod U جانور مفصل دار
beast of ravin U جانور درنده یاشکاری
pleophagous U چند جانور خوار
phytozoon U جانور گیاه نما
phyllopod U جانور برگ پای
lair U محل استراحت جانور
lairs U محل استراحت جانور
migrant U سیار جانور مهاجر
bestialize U جانور خوی نمودن
paleozoology U دیرین جانور شناسی
orca U جانور بزرگ دریایی
anteater U جانور پستاندارمورچه خوار
zoophyte U جانور گیاه سان
heat U طلب شدن جانور
heats U طلب شدن جانور
rat catcher U موش گیر [جانور]
ratcatcher U موش گیر [جانور]
in rut <adj.> U حشری [جانور شناسی]
pachyderms U جانور پوست کلفت
pachyderm U جانور پوست کلفت
quadruped U چهارپا [جانور شناسی]
ratter U موش گیر [جانور]
jumbo U جانور غول اسا
jumbos U جانور غول اسا
rutting <adj.> U حشری [جانور مرد]
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
omnivore U جانور همه چیز خوار
slug U جانور تنبل گردونه کندرو
fisher U جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
lyncean U مانند جانور سیاه گوش
ruminant U جانور پستاندار نشخوار کننده
slugs U جانور تنبل گردونه کندرو
slugged U جانور تنبل گردونه کندرو
phylogeny U تاریخ نژادی جانور یا گیاه
scalawag U جانور نحیف وکم ارزش
purebred U جانور یا گیاه خوش نژاد
mane U یال [حیوانات و جانور شناسی]
cyclostomatous U وابسته به جانور دهان گرد
hatchling U جانور تازه متولد نوزاد
Rutilus kutum U ماهی سفید [جانور شناسی]
vivisector U تشریح کننده جانور زنده
Caspian White Fish U ماهی سفید [جانور شناسی]
cyclostome U جانور از راسته دهان گردان
Rutilus frisii U ماهی سفید [جانور شناسی]
isopodan U جانور سخت پوست بر>=< پای
isopod U جانور سخت پوست بر>=< پای
gast U وحشت جانور بدون اولاد
insectivore U جانور یا گیاه حشره خوار
vermin U جانور افت حشرات موذی
Caspian kutum U ماهی سفید [جانور شناسی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com