Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fimbrillate
U
دارای ریشه فریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
serrulated
U
دارای دندانههای فریف
serrulate
U
دارای دندانههای فریف
reticulated
U
دارای شبکه سه بعدی فریف
rugulose
U
دارای چینهای فریف وکوچک
penicillate
U
دارای شبکه توری فریف
plumulate
U
دارای پرهای فریف و ریز
curvaceous
U
دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
curvacious
U
دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
close grain
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grained
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
neurogenic
U
دارای ریشه عصبی
monogenic
U
دارای یک ریشه واصل
monogenic
U
دارای ریشه واصل مشترک
monogenesis
U
دارای یک ریشه یا اصل بودن
thick
U
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thickest
U
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thicker
U
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
rhizomatous
U
دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
radicate
U
ریشه گرفتن ریشه دار شدن
rhizogenic
U
تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic
U
تولید کننده ریشه ریشه اور
to strike root
U
ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root
U
ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
precieuse
U
فریف
slender
U
فریف
elegant
U
فریف
precieux
U
فریف
pindling
U
فریف
chichi
U
فریف
svelte
U
فریف
mignon
U
فریف
minikin
U
فریف
subtile
U
فریف
finest
U
فریف
svelt
U
فریف
fine
U
فریف
fined
U
فریف
delicate
U
فریف
aesthetic
U
فریف طبع
elegant style
U
انشا فریف
fine structure
U
ساختار فریف
aesthetically
U
فریف طبع
fine structure
U
استخوانبندی فریف
sheer
U
مستقیما فریف
high grade zink
U
زینک فریف
fine adjustment
U
تنظیم فریف
hyperfine
U
فوق فریف
fine boring
U
سوراخکاری فریف
superfine
U
بسیار فریف
airy-fairy
U
فریف و لطیف
lenis
U
رقیق فریف
in miniature
U
بطور فریف
quaint
U
خیلی فریف
wiredrawn
U
طویل و فریف
fine skill
U
مهارت فریف
elegant maners
U
اطوار فریف
tinnily
U
بطور فریف
capillaries
U
فریف عروق شعریه
fine boring machine
U
دستگاه مته فریف
fine motor skills
U
مهارتهای حرکتی فریف
capillary
U
فریف عروق شعریه
edition de luxe
U
چاپ فریف یا تجملی
floc
U
کلالهای ازرشتههای فریف
dainty
U
هر چیز فریف و عالی
fine miscle movement
U
حرکت فریف عضلانی
sheer
U
پارچه فریف حریری
fretsaw
U
اره فریف کاری
fret saw
U
اره فریف کاری
supersubtle
U
فوق العاده فریف
commercial light gage sheet
U
ورق فریف تجارتی
finely
U
بطورعالی یا فریف یا ریز
finesse
U
ضربه فریف و ماهرانه
nobby
U
فریف خیلی شیک
hyperfine structure
U
ساختار فوق فریف
davenport
U
یکنوع میزتحریر فریف
plaiting
U
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
wire gauze
U
تور فریف سیم مانند
in petto
U
سری بصورت خیلی ریز و فریف
h.f.s
U
structure hyperfine ساختار فوق فریف
wirespun
U
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
cambric
U
نوعی پارچه کتانی فریف قمیص
mignonette
U
یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
mechlin
U
توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
diatomite
U
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
iceneedle
U
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
bone china
U
چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
malines
U
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
crocus cloth
U
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
thumbnail
U
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnails
U
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
radicle
U
ریشه چه
scabs
U
ریشه
rootless
U
بی ریشه
expansion scab
U
ریشه
scab
U
ریشه
stub
U
ریشه
cognate
U
هم ریشه
rhizogenous
U
ریشه زا
stubbed
U
ریشه
stubbing
U
ریشه
rhizogenic
U
ریشه زا
stubs
U
ریشه
rhizogenetic
U
ریشه زا
fibreless
U
بی ریشه
radix
U
ریشه
rootlet
U
ریشه چه
tie
[knot]
U
ریشه
fimbria
U
ریشه
fimbriation
U
ریشه
harle
U
ریشه
tassel
U
ریشه
roots
U
ریشه
frange
U
ریشه
stump
U
ریشه
thrum
U
ریشه
radicals
U
ریشه
tassels
U
ریشه
paronymous
U
هم ریشه
homoousian
U
از یک ریشه
depth of face
U
ریشه
root
U
ریشه
stumped
U
ریشه
fringes
U
ریشه
extraction
U
ریشه
radical
U
ریشه
fringe
U
ریشه
cama
U
ریشه
harl
U
ریشه
stumping
U
ریشه
stumps
U
ریشه
eradicating
U
ریشه کن کردن
fringent
U
ریشه مانند
cube roots
U
ریشه مکعب
runners
U
ریشه هوایی
wing root
U
ریشه بال
cube root
U
ریشه مکعب
to strike root
U
ریشه زدن
runner
U
ریشه هوایی
cube root
U
ریشه سوم
to take root
U
ریشه کردن
rhizomorphous
U
ریشه مانند
theme
U
ریشه زمینه
themes
U
ریشه زمینه
horse radish
U
ریشه خردل
to root up
U
از ریشه دراوردن
to pull up by the roots
U
ریشه کن کردن
to root up
U
ریشه کن کردن
tufts
U
ریشه پارچه
frills
U
ریشه دارکردن
to take root
U
ریشه زدن
tendril
U
ریشه پیچک
thrum
U
ریشه دار
frill
U
ریشه دارکردن
tendrils
U
ریشه پیچک
to pull up by the roots
U
از ریشه دراوردن
fringing
U
ریشه یابی
cube roots
U
ریشه سوم
the root of a word
U
ریشه واژه
frilled
U
ریشه دار
deep rooted
U
ریشه کرده
fringed
U
ریشه دار
beetroots
U
ریشه چغندر
grubbing up
U
ریشه کنی
uproots
U
ریشه کن کردن
roots
U
ریشه گرفتن
uprooting
U
ریشه کن کردن
uprooted
U
ریشه کن کردن
uproot
U
ریشه کن کردن
supplantation
U
از ریشه کنی
ventral root
U
ریشه قدامی
madder
U
ریشه روناس
square roots
U
ریشه دوم
beetroot
U
ریشه چغندر
roots
U
ریشه کن کردن
strike root
U
ریشه زدن
supplants
U
از ریشه کندن
supplanting
U
از ریشه کندن
the root of a tree
U
ریشه درخت
gelsemium
U
ریشه یاسمن
supplanted
U
از ریشه کندن
geometric mean
U
ریشه nام
tap root
U
ریشه اصلی
supplant
U
از ریشه کندن
firtree root
U
ریشه صنوبری
hang nail
U
ریشه ناخن
squar root
U
ریشه دوم
tap root
U
ریشه عمودی
deracinate
U
از ریشه در اوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com