Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rectilineal
U
دارای خطهای راست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mixtilineal
U
دارای خطهای راست و کج مختلط الخطوط
Other Matches
orthotropous
U
دارای تخمک راست راست اسه
opisometer
U
الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
strigose
U
دارای کرک وابریشمهای راست
dexiotropic
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
active lines
U
خطهای فعال
retrace lines
U
خطهای بازگشتی
return lines
U
خطهای بازگشتی
adjacent lines
U
خطهای مجاور
handlines
U
خطهای کف دست
to draw parallels
U
خطهای موازی کشیدن
papillary lines
U
خطهای برجسته انگشتها
attention to port
U
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
U
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
bi directional
U
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
one two
U
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
plain dealing
U
معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life.
U
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
hatched moulding
U
گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
polygram
U
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
off
U
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft
U
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face
U
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
bar graphics
U
دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
bar codes
U
دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
bar code
U
دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
point set curve
U
منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
side step
U
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify
U
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
half left
U
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
white with blue stripes
U
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
erects
U
راست
plumply
U
سر راست
dextrogyrous
U
راست بر
vertically
U
راست
sheer
U
یک راست
wrapover dress
U
راست
straightforward
U
رک سر راست
straightforward
U
راست
plain spoken
U
یر راست
up front
U
رک و راست
dextrorotatory
U
راست بر
righted
U
راست
erecting
U
راست
erected
U
راست
erect
U
راست
wrapover top
U
راست
wrapover skirt
U
راست
pricks
U
راست
pricking
U
راست
pricked
U
راست
prick
U
راست
uninhibited
U
رک و راست
candid
U
راست
four-square
U
رک و راست
bee line
U
خط راست
vertical beam
U
راست رو
upright
U
راست
apeak
U
راست
righting
U
راست
outspoken
U
رک و راست
on end
U
راست
plain dealing
U
راست
bolt upright
U
راست
straightest
U
راست
straighter
U
راست
turnabouts
U
به راست راست
turnabout
U
به راست راست
directly
U
سر راست
straight
U
راست
right
U
راست
truer
U
راست
wooden
U
راست
forthrights
U
سر راست
right turn
U
به راست راست
beeline
U
خط راست
right footed
U
راست پا
freehearted
U
رک و راست
truest
U
راست
straightish
U
راست
straightish
U
سر راست
right back
U
بک راست
right face
U
به راست راست
true
U
راست
blankly
U
سر راست
rectilineal
U
راست خط
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
as the crow files
U
بخط راست
hard shouder
U
شانه راست
rectums
U
راست روده
right flank
U
جناح راست
rectum
U
راست روده
verisimilitude
U
راست نمایی
open heartedness
U
راست بازی
squaring
U
راست حسینی
right hand
U
دست راست
right handed
U
راست گرد
right handed
U
راست دست
right halfback
U
هافبک راست
right half back
U
نگهبان راست
backstitch
U
کوک چپ و راست
rectangles
U
راست گوشه
round unvarnished tale
U
حرف سر راست
antiform
U
شکل راست
right handed
U
در سمت راست
right flank
U
سمت راست
battery left
U
رگبار از راست یا از چپ
squares
U
راست حسینی
squared
U
راست حسینی
right wing toward
U
دست راست
right wing to ward
U
دست راست
right atrium
U
آتریوم راست
right turn
U
براست راست
right oblique march
U
میل به راست رو
right handedness
U
راست دستی
Is it true that. . . ?
U
راست است که ...؟
To become straight.
U
راست شدن
A straightforward answer.
U
جواب سر راست
right incline
U
میل به راست
cross brace
U
بادبند چپ و راست
rightable
U
راست شدنی
righting lever
U
اهرم راست کن
rolls
U
انحراف به چپ یا راست
square
U
راست حسینی
round unvarnished tale
U
راست حسینی
righty
U
راست دست
rightmost
U
راست ترین
rightmost
U
سمت راست
rightism
U
راست گرایی
right handed rotation
U
گردش به راست
clockwise rotation
U
گردش به راست
roll
U
انحراف به چپ یا راست
rolled
U
انحراف به چپ یا راست
come clean
<idiom>
U
راست گفتن
orthognathous
U
راست ارواره
unbend
U
راست کردن
prick eared
U
راست گوش
ragged left alignment
U
هم ترازی راست
sheer
U
راست تند
starboard
U
سمت راست
right justification
U
هم ترازی راست
ragged right
U
راست ناهموار
rectangular
U
راست گوشه
right-angled
U
راست گوشه
sit up
U
راست نشستن
simon pure
U
راست حسینی
erects
U
راست کردن
straighten
U
راست کردن
speak the trurh
U
راست گفتن
orthodoxies
U
راست دینی
point device
U
کاملا راست
erecting
U
راست کردن
unbends
U
راست کردن
erected
U
راست کردن
unbent
U
راست کردن
erect
U
راست کردن
straight stairs
U
پلکان راست
straight out
U
راست حسینی
straight bow
U
کمان راست
verities
U
سخن راست
verity
U
سخن راست
prink
U
راست کردن
orthodoxy
U
راست دینی
straightened
U
راست کردن
straightening
U
راست کردن
stand
U
راست شدن
outside right
U
گوش راست
rectus
U
ماهیچه راست
right angled
U
راست گوشه
rectilinear
U
راست خطی
orthotropism
U
راست رویی
orthopterous
U
راست بال
orthopteran
U
راست بال
right angled parallelogram
U
راست گوشه
orthoptera
U
راست بالان
right arm
U
دست راست
upends
U
راست نشاندن
rectangle
U
راست گوشه
upended
U
راست نشاندن
straightens
U
راست کردن
rectification
U
راست گردانی
to come to good
U
راست امدن
sincere
U
راست نما
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com