Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
self moved
U
دارای حرکت خود بخود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
slow moving
U
دارای حرکت کند
succussatory
U
دارای حرکت دشوار
reciprocating
U
دارای حرکت متناوب
self moved
U
دارای حرکت بادی
knock kneed
U
دارای حرکت کج ومعوج
snaked
U
دارای حرکت مارپیچی بودن
snakes
U
دارای حرکت مارپیچی بودن
snake
U
دارای حرکت مارپیچی بودن
gaited
U
اسب دارای حرکت پاهای معین
boresafe fuze
U
ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
tandem roller
U
نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
weatherly
U
حرکت در مسیر باد دارای باد مساعد
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
bethink
U
بخود امدن
self relative
U
نسبت بخود
aplomb
U
اطمینان بخود
self dramatization
U
بخود بندی
self exaltation
U
بخود بالیدن
self respect
U
احترام بخود
self dependent
U
متکی بخود
self consequence
U
اهمیت بخود
self confident
U
مطمئن بخود
self help
U
کمک بخود
self congratulation
U
تبریک بخود
preens
U
بخود بالیدن
preening
U
بخود بالیدن
preened
U
بخود بالیدن
self importance
U
دادن بخود
preen
U
بخود بالیدن
assumable
U
بخود گرفتنی
assumed
U
بخود بسته
narcissism
U
عشق بخود
self-help
U
کمک بخود
by it self
U
خود بخود
introspect
U
بخود برگشتن
he was restored to reason
U
بخود امد
dissemble
U
بخود بستن
to imbrue in blood
U
بخود اغشتن
self pity
U
ترحم بخود
self-pity
U
ترحم بخود
arrogation
U
بخود بستن
substantive
U
متکی بخود
to imbrue with blood
U
بخود اغشتن
assume
U
بخود گرفتن
to suck in
U
بخود کشیدن
assumes
U
بخود گرفتن
self trust
U
اعتماد بخود
spontaneous
U
خود بخود
spohnge
U
بخود کشیدن
pretend
U
بخود بستن
to remember oneself
U
بخود امدن
playact
U
بخود بستن
feign
U
بخود بستن
sham
U
بخود بستن
self divison
U
تقسیم خود بخود
to stand on one's own legs
U
متکی بخود بودن
to stint oneself
U
تنگی بخود دادن
self activity
U
فعالیت خود بخود
monopolizing
U
بخود انحصار دادن
monopolized
U
بخود انحصار دادن
to take the sun
U
افتاب بخود دادن
self charging
U
خود بخود پر شونده
lion skin
U
دلیری بخود بسته
to be convulsed with laughter
U
از خنده بخود پیچیدن
appropriator
U
بخود اختصاص دهنده
monopolize
U
بخود انحصار دادن
monopolising
U
بخود انحصار دادن
to be moped
U
بخود راه دادن
lay out oneself
U
بخود زحمت دادن
delusion of reference
U
هذیان بخود بستن
monopolises
U
بخود انحصار دادن
to f. oneself
U
بخود دلخوشی دادن
monopolised
U
بخود انحصار دادن
abiogenesis
U
تولید خود بخود
to summon up courage
U
جرات بخود دادن
autoplasty
U
پیوند از خود بخود
to permit oneself
U
بخود اجازه دادن
monopolizes
U
بخود انحصار دادن
self fruitful
U
بخود بخودگرده افشان
self rewarding
U
پاداش دهنده بخود
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
strike an attitude
U
حالتی بخود گرفتن
self subsistence
U
اعاشه خود بخود
muster up your courage
U
جرات بخود بدهید
diffidently
U
با نداشتن اعتماد بخود
screw up one's courage
U
جرات بخود دادن
self fertility
U
لقاح خود بخود
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
intervert
U
بخود اختصاص دادن برگرداندن
self rising
U
خود بخود بلند شونده
self formed
U
خود بخود تشکیل شده
pretend
U
بخود بستن دعوی کردن
self regulating
U
خود بخود تنظیم شونده
self registering
U
خود بخود ثبت کننده
self slayer
U
مبادرت کننده بخود کشی
pretends
U
بخود بستن دعوی کردن
agonise
U
بخود پیچیدن معذب شدن
to rally one dispersed
U
نیروی تازه بخود دادان
to overstrain oneself
U
زیاد بخود فشار اوردن
assumes
U
بخود بستن وانمود کردن
assume
U
بخود بستن وانمود کردن
self tightening
U
خود بخود تنگ شونده
to buck up
U
فرزشدن نیرویاجرات بخود دادن
feign
U
بخود بستن جعل کردن
feigns
U
بخود بستن جعل کردن
pretending
U
بخود بستن دعوی کردن
arrogate
U
غصب کردن بخود بستن
materialize
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materialised
U
صورت خارجی بخود گرفتن
autolysis
U
هضم یا گوارش خود بخود
To give way to gloomy thoughts .
U
فکرهای بد بخود راه دادن
self insured
U
خود بخود بیمه شده
self lubricating
U
خود بخود نرم شونده
materialises
U
صورت خارجی بخود گرفتن
To give way to doubt. To waver.
U
بخود تردید راه دادن
introspect
U
بخود امدن درخود فرورفتن
materializing
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materializes
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materialising
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materialized
U
صورت خارجی بخود گرفتن
pretendedly
U
بطور ساختگی یا بخود بسته
attitudinize
U
حالت خاصی بخود گرفتن
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
refocillate
U
تجدید حیات کردن بخود اوردن
self digestion
U
جذب خود بخود مواد غذایی
to put on frills
U
سیمای ساختگی بخود دادن بادکردن
self unloading
U
خود بخود تخلیه کننده بار
self pollination
U
گرده افشانی خود بخود گیاه
that is his look
U
این کار وابسته بخود اوست
self support
U
اتکاء بخود تکفل مخارج خود
cupboard love
U
عشق بخود بسته یاغرض الود
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
autos
U
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
auto
U
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
aut
U
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و" خودکار"
appropriation
U
قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
ultromotivy
U
جنبش خود بخود نیروی خودبخودی جنبی
stylolite
U
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
ingratiatory
U
طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flagellant
U
کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
travelling overwatch
U
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
U
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
U
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
pseudomorph
U
جسم معدنی که نمودجسم معدنی دیگر ر را بخود گرفته باشد
self reacting
U
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com