Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
declinatory
U
دارای تمایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
frigid
U
دارای اندکی تمایل جنسی
levorotary
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
undersexed
U
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
Other Matches
proneness
U
تمایل
trends
U
تمایل
gravitation
U
تمایل
sentiment
U
تمایل
trend
U
تمایل
pendulums
U
تمایل
pendulum
U
تمایل
tendencies
U
تمایل
declination
U
تمایل
recumbency
U
تمایل
would
U
تمایل
appetency
U
تمایل
appetence or tency
U
تمایل
addictedness
U
تمایل
trepan
U
تمایل
aclinic
U
بی تمایل
intentions
U
تمایل
intention
U
تمایل
proclivities
U
تمایل
proclivity
U
تمایل
disposition
U
تمایل
leanings
U
تمایل
leaning
U
تمایل
unwilling
U
بی تمایل
disinclined
U
بی تمایل
appetence
U
تمایل
orientation
U
تمایل
nisus
U
تمایل
month's mind
U
تمایل
tendency
U
تمایل
propensities
U
تمایل
propensity
U
تمایل
left justification
U
تمایل به چپ
liking
U
تمایل
central tendency
U
تمایل به مرکز
fantasy
U
میل تمایل
the herd instinct
U
تمایل بگروه
leans
U
تمایل داشتن
streak
U
تمایل میل
self immolation
U
تمایل به خودکشی
leaned
U
تمایل داشتن
preoccupation
U
تمایل شیفتگی
lean
U
تمایل داشتن
landscape orientation
U
تمایل افقی
preoccupations
U
تمایل شیفتگی
work effort
U
تمایل به کار
fantasies
U
میل تمایل
aptitudes
U
تمایل طبیعی
gust
U
تمایل مزمزه
gusts
U
تمایل مزمزه
inclination
U
تمایل شیب
against his grain
U
برخلاف تمایل او
inclining
U
تعظیم تمایل
aptitude
U
تمایل طبیعی
antipathetic
U
فاقد تمایل
fugitiveness
U
تمایل به فرار
trepan
U
تمایل داشتن
falloff
U
تمایل داشتن
hang
U
تردید تمایل
hangs
U
تردید تمایل
propensity
U
تمایل طبیعی
affect
U
تمایل داشتن
vein
U
حالت تمایل
portraint orientation
U
تمایل عمودی
caprices
U
تمایل فکری
tilts
U
کجی تمایل
tilted
U
کجی تمایل
tilt
U
کجی تمایل
streaks
U
تمایل میل
streaking
U
تمایل میل
streaked
U
تمایل میل
polarities
U
تمایل قطبی
wish
[would like]
U
تمایل داشتن
polarity
U
تمایل قطبی
veins
U
حالت تمایل
disinclination
U
عدم تمایل
caprice
U
تمایل فکری
predilections
U
تمایل قبلی
propend
U
تمایل داشتن
propensity to consume
U
تمایل به مصرف
proclivity to steal
U
تمایل بدزدی
sinistral
U
تمایل بچپ
propensities
U
تمایل طبیعی
predilection
U
تمایل قبلی
affects
U
تمایل داشتن
predispostion
U
تمایل قبلی
reactive tendency
U
تمایل واکنشی
list
U
تمایل کجی
biases
U
تمایل بیک طرف
kindlily
U
با تمایل به مهربانی مهربانانه
argumentativeness
U
تمایل یاعادت به جدال
yen
U
تمایل رغبت شدید
bias
U
تمایل بیک طرف
propensity to do evil
U
تمایل به بدی کردن
hade
U
تمایل پیدا کردن
evasiveness
U
تمایل به طفره یاگریز
tilt angle
U
زاویه تمایل به طرفین
proclivity
U
تمایل طبیعی بچیز بد
tendency toward something
U
تمایل به سوی چیزی
proclivities
U
تمایل طبیعی بچیز بد
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
inclination for any thing
U
تمایل یا میل بچیزی
marginal propensity to expend
U
تمایل نهائی به مخارج
take to
U
تمایل پیدا کردن به
low marginal propensity to cunsume
U
تمایل ارام به مصرف
marginal propensity to absorb
U
تمایل نهائی به جذب
express willingness
U
اظهار تمایل کردن
uptrend
U
تمایل بسوی بالا
rapprochement
U
نزدیکی تمایل بدوستی
take to
U
تمایل پیدا کردن
odds
U
تمایل بیک سو احتمالات
turn
U
تمایل تغییر جهت
turns
U
تمایل تغییر جهت
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
helms
U
تمایل قایق به انحراف از مسیر
adductor
U
تمایل عضو بطرف محور
prepossession
U
اشغال قبلی تمایل بیجهت
diathesis
U
تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
helm
U
تمایل قایق به انحراف از مسیر
declaration of intention
U
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
frigidity
U
کمی تمایل درقوای جنسی
tenors
U
تمایل صدای زیر مردانه
tenor
U
تمایل صدای زیر مردانه
desirability
U
درجه تمایل شرایط مطلوب
worldliness
U
تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
heredity
U
تمایل برگشت باصل توارث
diminishing utility
U
قانون تقلیل تمایل به مصرف
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
negative diheral
U
تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
bear out
U
تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
oversteer
U
تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
lug out
U
تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
p in favour of a person
U
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
labialism
U
حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
understeer
U
تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
Appetite comes with eating.
<proverb>
U
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
wing heavy
U
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
bear in
U
تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
cathedrals
U
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedral
U
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
isoclinal line
U
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
exparte
U
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isoclinic line
U
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
diminishing utility
U
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
margin propensity to consume
U
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
pentadactyl
U
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
footy
U
دارای پا
three legged
U
دارای سه پا
fraught with
U
دارای
bilabiate
U
دارای دو لب
odoriferous
U
دارای بو
glochidiate
U
دارای مو
iodic
U
دارای ید
trilinear
U
دارای سه خط
three-legged
U
دارای سه پا
humous
U
دارای موادالی
entitative
U
دارای وجودخارجی
melodious
U
دارای ملودی
ill neighboured
U
دارای همسایه بد
ill neighboured
U
دارای محیط بد
salaried
U
دارای حقوق
febile
U
دارای حالت تب
twofold
U
دارای دو چیز
in power
U
دارای اختیارات
in force
U
دارای اعتبار
splashing
U
دارای ترشح
in flower
U
دارای شکوفه
splashes
U
دارای ترشح
stilted
U
دارای چوب پا
splash
U
دارای ترشح
formal
U
دارای فکر
in defect
U
دارای کاستی
prerogatives
U
دارای حق ویژه
homolographic
U
دارای قرینه
prerogative
U
دارای حق ویژه
deadbeats
U
دارای سکون
portentous
U
دارای فال بد
foliolate
U
دارای برگچه
geniculate
U
دارای زانویی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com