English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
born-again U دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
to give credence to something U به چیزی اعتقاد کردن
to believe in something U به چیزی اعتقاد داشتن
to put [place] credence in something U به چیزی اعتقاد کردن
photosensitive U دارای حساسیت نسبت به نور
born-again U ایمان بازیافته
homosexual U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexuals U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
stenotopic U دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
there is nothing wanting U چیزی کم نسبت
class conscious U دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
me too U دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
class-consciousness U دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-conscious U دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
eurytopic U دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
allergy U حساسیت نسبت به چیزی [پزشکی]
diathesis U تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
to be incredulous of anything U نسبت به چیزی شکاک بودن
indifference to any thing U خون سردی یا بی علاقگی نسبت به چیزی
To pin something on someone . U چیزی را به کسی بستن (نسبت دادن )
to be out of all proportion to something U غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
ascription U عمل نسبت دادن به چیزی اتصاف
animism U اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
But his body was eventually recovered. U اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
to have something U دارای چیزی بودن
to have something at one's disposal U دارای چیزی بودن
to p a thing person with athing U کسی را دارای چیزی کردن
to p a thing for a person U کسی را دارای چیزی کردن
dogleg U :چیزی که دارای زاویه تنداست
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
Lori Pambak motif U ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
misbeliever U بی اعتقاد
faith U اعتقاد
credence U اعتقاد
believing U با اعتقاد
confidences U اعتقاد
confidence U اعتقاد
faiths U اعتقاد
unbelieving U بی اعتقاد
belief U اعتقاد
misbelief U اعتقاد خطا
conviction U اعتقاد راسخ
convictions U اعتقاد راسخ
relativism U اعتقاد به نسبیت
credibly U از روی اعتقاد
hylicism U اعتقاد به مادیات
cloaca theory U اعتقاد به مقعدزایی
trust U اعتقاد اعتبار
anomie U اعتقاد به بی نظمی
fatalism U اعتقاد به سرنوشت
trinitarianism U اعتقاد به تثلیت
anomy U اعتقاد به بی نظمی
misbelieve U بی اعتقاد شدن
evolutionism U اعتقاد به تکامل
fairyism U اعتقاد به جن و پری
trusted U اعتقاد اعتبار
credits U اعتقاد کردن
credit U اعتقاد کردن
ism U اعتقاد رویه
theism U اعتقاد بخدا
crediting U اعتقاد کردن
demonism U اعتقاد بدیو
creationism U اعتقاد به افرینش
fetishism U اعتقاد به طلسم
trusts U اعتقاد اعتبار
credited U اعتقاد کردن
determinism U اعتقاد به جبر
monotheism U اعتقاد به خدای واحد
unbelievers U بی اعتقاد دیر باور
vampirism U اعتقاد بوجود vampire
spiritualism U اعتقاد به احضار ارواح
to believe in ghosts U اعتقاد داشتن به ارواح
immortalism U اعتقاد به ماندگاری روح
monism U اعتقاد وحدت خدا
nicene creed U اعتقاد نامه نیسن
factionalism U اعتقاد به سیستم حزبی
denominationalism U اعتقاد به تفکیک و تقسیم
unbeliever U بی اعتقاد دیر باور
unbelievin U بی اعتقاد دیر باور
theodicy U اعتقاد بعدالت خدایی
historical determinism U اعتقاد به جبر تاریخ
misbelieve U اعتقاد خطا پیداکردن
vitalism U اعتقاد به اصالت حیات
article of faith U اعتقاد و عقیده باطنی
ultra individualism U اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
disbelieve U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
immaterialism U عدم اعتقاد به ماده تجرد
adventism U اعتقاد بدوباره امدن مسیح
disbelieved U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
salvationism U اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
triune U اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
disbelieves U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
casualism U اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
syncretism U اعتقاد به توحید عقاید همتایی
idealistically U از روی اعتقاد به تصور وخیال
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
millenarianism U اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
utilitarianism U کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
tritheism U سه خدایی اعتقاد باقانیم ثلاثه مسیحیت
infallibilism U اعتقاد باین اصل که پاپ خطانمیکند
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
activism U اعتقاد بلزوم عملیات حاد وشدید
hylotheism U اعتقاد به یکی بودن خدا و ماده
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
liberalism U اعتقاد به ازادی ازلی و ابدی انسان
sabbatarianism U اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
finality U اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
traditionalism U سنت پرستی اعتقاد برسوم باستانی
chiliasm U اعتقاد به فهور مجدد هزارساله مسیح
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
ceremonialism U اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
deistical U مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
absolutism U حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
arianism U اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
hylotheism U اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
tyrannicide U اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر
pan cosmism U اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
deistic U مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
futurism U اعتقاد بوقوع پیشگوییهای کتاب مقدس عقیده به اخرت
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
ultramontanism U سکونت در ارتفاعات زیاد اعتقاد به تفوق مطلق پاپ
humoralism U اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
fundamentalism U اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
modalism U اعتقاد باینکه پدر وپسر و روح القدس هر سه مظاهرگوتاگون یک خداهستند
animism U همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
nestorianism U عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
animalism U نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
nihilism U اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
catastrophism U اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
monadism U اعتقاد باینکه گیتی از ذره یاجسم بسیط ساخته شده است
constitutionalism U اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
legalism U اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
individualism U اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
infusionism U اعتقاد باینکه روح پیش از تن موجود است و هنگام زاییمان بتن دمیده میشود
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
collectivism U اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
cosmopolitanism U سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
Marxists U طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist U طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com