Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
isocratic
U
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isocracy
U
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
the bill defined his powers
U
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
in power
U
دارای اختیارات
fully empovered
U
دارای اختیارات تام
proconsul
U
افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
lagate a latere
U
نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
authorizations
U
اختیارات
full powers
U
اختیارات تام
full power
U
اختیارات تام
limited power
U
اختیارات محدود
delegation of authority
U
دادن اختیارات
devolution
U
تفویض اختیارات
ultra vires
U
تجاوز از حدود اختیارات
To have full powers.
U
اختیارات کامل داشتن
power of the keys
U
اختیارات کلیسای پاپ
mandatory powers
U
اختیارات دولت قیم
excathedra
U
طبق اختیارات محوله
deed of assignment
U
سند واگذاری اختیارات
ultra vires
U
بیش از حدود اختیارات قانونی
ultra vires
U
خارج از حدود اختیارات قانونی
straw boss
U
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
deprive someone of his power
U
از کسی سلب اختیارات کردن
divest someone of his power
U
از کسی سلب اختیارات کردن
To exceed ones authority.
U
ازحدود اختیارات خود فراتر رفتن
I have a free hand in this matter.
U
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
titular charge daffaires
U
کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
exchange of full powers
U
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
departmentalism
U
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
log rolling
U
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
isoelectronic
U
دارای الکترونهای یکسان
equisignal zone
U
منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
lyophobic
U
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
equipotent
U
دارای اثرات برابر
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
me too
U
دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
isoperimetrical
U
دارای دوره یا محیطهای برابر
isodose
U
دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
isotropic
U
دارای خواص برابر از هرسو همگرای
hypersonic
U
دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
autosync
U
خصوصیت یک مودم برای ارسال سیگنال دادههای یکسان به کامپیوتری که فقط سیگنالهای غیر یکسان را منتقل میکند
supernovas
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernova
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovae
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
flat rate
U
نرخ یکسان تعرفه یکسان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
self determination
U
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties
U
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
constant angle arch dam
U
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
howitzer
U
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
immunity
U
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles
U
محافل سیاسی دوایر سیاسی
politics
U
علم سیاسی امور سیاسی
coragne line
U
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
doubled
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
politic
U
سیاسی نماینده سیاسی
isodomun
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
sensitive to corrosion
U
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate
U
سه برابر سه برابر کردن
isonomy
U
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
therein
U
دران
of kin
U
یکسان
uniforms
U
یکسان
uniform
U
یکسان
identical
U
یکسان
akin
U
یکسان
similiar
U
یکسان
invariant
U
یکسان
same
U
یکسان
equals
U
یکسان
equalling
U
یکسان
similar
U
یکسان
identic
U
یکسان
equaled
U
یکسان
equalled
U
یکسان
equaling
U
یکسان
equal
U
یکسان
offing
U
دران نزدیکی ها
slideway
U
راهی که دران سر
thereabout
U
دران حدود
therabout
U
دران حدود
equably
U
بطور یکسان
assimilating
U
یکسان کردن
uniformly
U
بطور یکسان
uniform
U
یک شکل یکسان
standards
U
یکسان معیار
assimilates
U
یکسان کردن
identically
U
بطور یکسان
assimilate
U
یکسان کردن
uniform movement
U
جنبش یکسان
assimilated
U
یکسان کردن
uniforms
U
یک شکل یکسان
alike
U
شبیه یکسان
solids
U
یکسان فضائی
standard
U
یکسان معیار
solid
U
یکسان فضائی
assimilatc
U
یکسان کردن
spreading
U
پخش یکسان
nautch
U
که دران رقاص میرقصند
then
U
انگاه دران هنگام
it is not subject to review
U
دران روا نیست
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
equate
U
یکسان فرض کردن
equally appearing difference
U
تفاوتهای یکسان نما
it ius all one to me
U
برای من یکسان است
The city was razed to the ground.
U
شهر با خاک یکسان شد
equates
U
یکسان فرض کردن
without distinction
U
بدون فرق یکسان
nuclear parity
U
قدرت اتمی یکسان
equal appearing intervals
U
فاصلههای یکسان نما
equated
U
یکسان فرض کردن
coconsciousness
U
ادراک چیزهای یکسان
to make even with the ground
U
با خاک یکسان کردن
coconscious
U
ادراک چیزهای یکسان
to kiss the dust
U
باخاک یکسان شدن
balanced design
U
طرح با تراز یکسان
rase
U
باخاک یکسان کردن
pot liquor
U
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
thereis not a p of truth init
U
ذرهای راستی دران نیست
swimming bath
U
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
thumbhole
U
حفرهای که شست دران جابگیرد
errors slipped in
U
اشتباهاتی دران راه یافت
scrinium
U
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
polytonality
U
ایجاد چندلحن دران واحد
polytony
U
ایجادچند لحن دران واحد
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
splash proof enclosure
U
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
to raze a city to the ground
U
شهری را با خاک یکسان کردن
irregular polygon
U
شی گرافیکی که ابعاد یکسان دارد
to lump them all together
<idiom>
U
با همه یکسان رفتار کردن
method of equal appearing intervals
U
روش فاصلههای یکسان نما
to prostrate a city
U
شهری را با خاک یکسان کردن
crates
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
flashpoints
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashingpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
actinology
U
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
mainstream
U
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
crate
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
cellaret
U
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
flashpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
deadfall
U
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
oast
U
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
dripping pan
U
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
dish water
U
ابی که دران فرف شسته باشند
gill net
U
دامی که چون ماهی دران بیافتد
dish wash
U
ابی که دران فرف شسته باشند
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
balance
U
برای همه خطاها یکسان است
an e. battle
U
جنگی که برای دو طرف یکسان است
It is exact to hair.
U
مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
balances
U
برای همه خطاها یکسان است
plug
U
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
shannon
U
انتخابی بین دو واقعه بااحتمال یکسان
plugs
U
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
plugging
U
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
slugfest
U
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
crematorium
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
there is nothing in it
U
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
vortex filament
U
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
heaths
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
dies non
U
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
heath
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
crematoria
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
book message
U
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
frequencies
U
فرکانس ساعت اصلی که سیستم را یکسان میکند
external
U
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
externals
U
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
frequency
U
فرکانس ساعت اصلی که سیستم را یکسان میکند
logical
U
تابع بررسی یکسان بودن دو سیگنال منط قی
Hamming code
U
تعداد ارقامی که در دو کلمه با طول یکسان متفاوتند
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
bearbaiting
U
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
coulisse
U
ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
ringthe bull
U
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
oxyhydrogen blowpipe
U
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
polyandry
U
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
clearinghouse
U
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
he is a proficient that art
U
در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
the room was seated for 00
U
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
fence month
U
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
turbulent flow
U
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
peer
U
هر دو وسیله مشابه که در سطح پروتکل شبکه یکسان باشند
peered
U
هر دو وسیله مشابه که در سطح پروتکل شبکه یکسان باشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com