English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
homosexual U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexuals U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
erogenous U ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
pornography U نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
prorenata U نسبت موافق
oedipus complex U احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
oedipal U وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
fanatical U دارای احساسات شدید
sexier U دارای احساسات شهوانی
sexiest U دارای احساسات شهوانی
pathetic U دارای احساسات شدید
white hot U دارای احساسات برانگیخته
white-hot U دارای احساسات برانگیخته
sexy U دارای احساسات شهوانی
fanatic U دارای احساسات شدید
fanatics U دارای احساسات شدید
high mind U با مناعت دارای احساسات بلند
heterosexuals U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexual U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
tough minded U دارای فکر خشن وبدون احساسات
slobbered U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbers U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbering U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobber U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
fiend U دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
sexed U دارای خاصیت جنسی
undersexed U دارای ناتوانی جنسی
gamic U دارای خاصیت جنسی
frigid U دارای اندکی تمایل جنسی
oversexed U دارای تمایلات جنسی زیاد شهوتران
sexier U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
sexiest U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
homosporous U دارای یکنوع هاگ غیر جنسی
sexy U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
autosexing U دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
haploid U دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
haplont U موجوداتی که دارای تعداد کروموزوم هایی مانندسلولهای جنسی هستند
photosensitive U دارای حساسیت نسبت به نور
born-again U دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
well assorted U جور دارای کالا یا اجناس جور موافق سازگار
stenotopic U دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
class-conscious U دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-consciousness U دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class conscious U دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
me too U دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
eurytopic U دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
bisexuals U دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual U دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
gametophyte U گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
androgen U هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen U هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
oogamous U دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
isogamete U سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
Lori Pambak motif U ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
soulful U پر از احساسات
heartbeat U احساسات
heartbeats U احساسات
emotion U احساسات
emotions U احساسات
sentiments U احساسات
brace U تحریک احساسات
braced U تحریک احساسات
enthusing U احساسات رابرانگیختن
rhapsodically U از روی احساسات
acold U بدون احساسات
affects U احساسات برخورد
rhapsodical U ناشی از احساسات
schwarmerei U احساسات شدید
d. of feeling U نازکی احساسات
schwarmerei U احساسات افراطی
impressive U برانگیزنده احساسات
affect U احساسات برخورد
enthuses U احساسات رابرانگیختن
to gall a person's kibes U احساسات کسی را
enthuse U احساسات رابرانگیختن
folkway U احساسات عمومی
emotionless U عاری از احساسات
affecting U محرک احساسات
emotive U وابسته به احساسات
enthused U احساسات رابرانگیختن
heartstrings U احساسات عمیق
sentimentalize U با احساسات امیختن
nationallism U احساسات ملی
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
shake-ups U احساسات راتحریک کردن
shake-up U احساسات راتحریک کردن
shake up U احساسات راتحریک کردن
internationalism U احساسات بین المللی
sentimentalization U ایجاد احساسات وعواطف
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
sentimentally U از روی احساسات یاعاطفه
sensate U با احساسات درک کردن
self composed U مستولی بر احساسات خود
sweep off one's feet <idiom> U بر احساسات فائق آمدن
seentimentally U از روی احساسات یا عاطفه
heart goes out to someone <idiom> U ابراز احساسات کردن
religious sentiments U احساسات وعقاید مذهبی
unfeeling U بیحس فاقد احساسات
mush U احساسات بیش ازحد
neighbourly feelings U احساسات همسایگی همدردی
sentient U حساس دستخوش احساسات
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
sentimental U مبنی بر احساسات یا عقیده
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
prosodial U موافق
compatible <adj.> U موافق
textually U موافق نص
in suit with U موافق با
in suit with U موافق
congruent U موافق
pro U له موافق
consentient U موافق
consentaneous U موافق
concordant U موافق
agreeably to U موافق
incompatible U نا موافق
pro- U له موافق
sympathisers U موافق
sympathizers U موافق
sympathizer U موافق
in keeping U موافق
compossible <adj.> U موافق
attuned U موافق
attune U موافق
prosodiacal U موافق
agreed U موافق
congruous U موافق
according U موافق
sympathetic U موافق
amicable U موافق
non concurrent U نا موافق
consilient U موافق
respondent U موافق
accordant U موافق
compliant U موافق
respondents U موافق
get a grip of oneself <idiom> U کنترل کردن احساسات شخصی
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
wear one's heart on one's sleeve <idiom> U نشان دادن تمام احساسات
To play (trifle) with someones feeling. U با احساسات کسی بازی کردن
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
sectarianize U با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
your words offended her U سخنان شما به احساسات اوبرخورد
quarter wind U باد موافق
rationally U موافق عقل
compatibly U بطور موافق
at will U موافق میل
favourable U موافق مطلوب
disagree U موافق نبودن
to my satisfaction U موافق دلخواه من
to go along U موافق بودن
prorenata U شخص موافق
shaken U موافق شیوه
agonist muscle U عضله موافق
fellow countryman U موافق کردن
fellow countryman U موافق شدن
adapt U موافق بودن
consistently U بطور موافق
disagrees U موافق نبودن
friendlies U مهربان موافق
disagreeing U موافق نبودن
disagreed U موافق نبودن
placet U رای موافق
truly U موافق باحقایق
friendlier U مهربان موافق
harmoniously U بطور موافق
fair wind U باد موافق
friendliest U مهربان موافق
fair tide U جریان اب موافق
see eye to eye <idiom> U موافق بودن
palatably U موافق ذائقه
after ones own heart U موافق دلخواه
non placer U موافق نیستم
string along U موافق بودن
yea U رای موافق
in accordance with U مطابق موافق
after one's will U موافق میل
go along U موافق بودن
friendly U مهربان موافق
satisfactorily U موافق دلخواه
accomodating U راحت موافق
wounded feelings U رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
philanthropic feelings U احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
soul-searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
crony U رفیق موافق هم اطاق
harmonious U موزون سازگار موافق
to a toa praposal U باپیشنهادی موافق بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com