Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bank asset
U
دارائی بانک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rediscount rate
U
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
reserve requirement
U
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
U
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giro
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giros
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
world bank
U
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash
U
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
fund
U
دارائی
belongings
U
دارائی
estate
U
دارائی
means
U
دارائی
estates
U
دارائی
property
U
دارائی
asset
U
دارائی
funded
U
دارائی
havings
U
دارائی
fortune
U
دارائی
holding
U
دارائی
assets
U
دارائی
fortunes
U
دارائی
national asset
U
دارائی ملی
net wealth
U
دارائی خالص
asset ownership
U
مالکیت دارائی
holding
U
دارائی سهام
capital asset
U
دارائی سرمایهای
chattel
U
دارائی منقول
distraint
U
توقیف دارائی
equity capital
U
دارائی خالص
family asset
U
دارائی خانوادگی
fund
U
موجودی دارائی
finance ministry
U
وزارت دارائی
funded
U
موجودی دارائی
fixed asset
U
دارائی ثابت
legal asset
U
دارائی قانونی
tangible property
U
دارائی عینی
tangible property
U
دارائی محسوس
movable
U
دارائی منقول
estates
U
دارائی فردمتوفی
equities
U
دارائی خالص
state property
U
دارائی دولت
tangible assets
U
دارائی مرئی
equity
U
دارائی خالص
quick asset
U
دارائی نقدی
moveable property
U
دارائی منقول
earning asset
U
دارائی سوداور
estate
U
دارائی فردمتوفی
net asset
U
دارائی خالص
value of assets
U
ارزش دارائی ها
property insurance
U
بیمه دارائی
portfolios
U
سند دارائی ها
portfolio
U
سند دارائی ها
tangible property
U
دارائی مادی
appreciations
U
افزایش ارزش دارائی
earning asset
U
دارائی ایجادکننده درامد
eft
U
انتقال الکترونیکی دارائی
electronic fund transfer
U
ارسال الکترونیکی دارائی
net asset value
U
ارزش دارائی خالص
capital net worth
U
دارائی خالص سرمایهای
appreciation
U
افزایش ارزش دارائی
net worth tax
U
مالیات بر اضافه ارزش دارائی
to have a holding in a company
U
در شرکتی دارائی سهام داشتن
intangible property
U
دارائی غیر قابل لمس
average life
U
عمر متوسط اقلام دارائی
frozen assets
U
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
bank
U
بانک
checked
U
چک بانک
check
U
چک بانک
banks
U
بانک
checks
U
چک بانک
bank
U
در بانک گذاشتن
development bank
U
بانک توسعه
national bank
U
بانک ملی
banks
U
بانک ضرابخانه
saving bank
U
بانک پس انداز
bank
U
بانک ضرابخانه
loan bank
U
بانک استقراضی
clearing banks
U
بانک پس انداز
banker
U
بانک دار
remitting bank
U
بانک واگذارنده
shroff
U
بانک دار
bankers
U
بانک دار
state bank
U
بانک استان
bank failures
U
ورشکستگی بانک
state bank
U
بانک دولتی
mortgage bank
U
بانک رهنی
monopoly bank
U
بانک انحصاری
memory bank
U
بانک حافظه
loan bank
U
بانک وامی
world bank
U
بانک جهانی
piggy bank
<idiom>
U
بانک کوچک
germplasm bank
U
بانک گونه ها
clearing bank
U
بانک پس انداز
data bank
U
بانک داده ها
merchant banks
U
بانک بازرگانی
authorized bank
U
بانک مجاز
banks
U
در بانک گذاشتن
bank bill
U
برات بانک
merchant bank
U
بانک بازرگانی
bank rate
U
نرخ بانک
data bank
U
بانک اطلاعات
data bank
U
بانک اطلاعاتی
data banks
U
بانک داده ها
data banks
U
بانک اطلاعات
data banks
U
بانک اطلاعاتی
bankbill
U
برات بانک
bankbook
U
کتابچه بانک
bankroll
U
سرمایه بانک
central bank
U
بانک مرکزی
bank stock
U
سهام بانک
bank overdraft
U
بدهی به بانک
intermediary bank
U
بانک میانجی
bank of deposit
U
بانک پس انداز
deposits
U
به حساب بانک گذاشتن
Where is the nearest bank?
U
نزدیکترین بانک کجاست؟
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
stakeholder
U
نگهدارنده بانک در قمار
to place money in the bank
U
پول در بانک گذاشتن
to pay in
U
بحساب بانک گذاشتن
approved bank
U
بانک تایید شده
collecting bank
U
بانک وصول کننده
advising bank
U
بانک ابلاغ کننده
issuing bank
U
بانک صادر کننده
drawen on the national bank
U
عهده بانک ملی
bank balance sheet
U
تراز نامه بانک
account
U
حساب داشتن در بانک
confirming bank
U
بانک تائید کننده
bank of issue
U
بانک ناشر اسکناس
deposit
U
به حساب بانک گذاشتن
export import bank
U
بانک صادرات واردات
bankable
U
نقد شدنی در بانک
bankable
U
قابل پذیرش در بانک
deposit with the bank
U
در بانک ودیعه گذاردن
deposit in the bank
U
در بانک به ودیعه گذاردن
issuing bank
U
بانک گشاینده اعتبار
accepting bank
U
بانک قبول کننده
paying bank
U
بانک پرداخت کننده
negotiating bank
U
بانک معامله کننده
federal reserve bank
U
بانک فدرال رزرو
croupier
U
کمک صاحب بانک
accepting bank
U
بانک قبولی نویس
presenting bank
U
بانک ارائه کننده
croupiers
U
کمک صاحب بانک
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
blood banks
U
بانک جمع اوری خون
blood bank
U
بانک جمع اوری خون
opening bank
U
بانک باز کننده اعتبار
depositor
U
کسیکه پول در بانک میگذارد
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
bankbook
U
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
banks
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
I have entangled myself with the banks .
U
خودم را گرفتار بانک ها کردم
accepting bank
U
بانک پذیرنده حواله یابرات
bank capital requirement
U
سرمایه مورد نیاز بانک
Which bank do you bank with?
U
با کدام بانک کار می کنید؟
stop payment
U
دستور عدم پرداخت چک به بانک
bank for international settlements
U
بانک پرداختهای بین المللی
bank
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
Which bank do you bank with?
U
در کدام بانک حساب دارید؟
Bank for International Settlements
[BIS]
U
بانک تسویه پرداخت بین المللی
banks
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
cashier's check
U
چکی که بانک عهده خود بکشد
faro
U
نوعی بازی قمار شبیه بانک
This check is on bank Melli .
U
این چه بعهده بانک ملی است
bank
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
Does the bank acknowledge your signature ?
U
آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
counter check
U
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
cancelled cheque
U
چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
electronic
U
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
lombard street
U
خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
inclearing
U
همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
fractional reserve banking
U
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
bank giro
U
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
big five
U
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
bank rate
U
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
break the bank
<idiom>
U
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
eft
U
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
reserving
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
U
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
reserve
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
atm
U
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
sideways ROM
U
نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
legal reserves
U
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international development association
U
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com