Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
over-the-counter interbank transactions
U
داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
off-market
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
over-the-counter
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
outside
[stock exchange]
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
over the counter
U
خارج از بورس فروخته شده
outside market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter trading of securities
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market
[British E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market
[American E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
traveling fellowship
U
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
clearing bank
U
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing banks
U
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
stock exchnge
U
بورس
bourse
U
بورس
stock exchanges
U
بورس سهام
bourse
[in a non-English-speaking country]
U
بورس سهام
speculator
U
بورس باز
speculators
U
بورس باز
stock exchange
U
بورس سهام
gambler
U
بورس باز
gamblers
U
بورس باز
bull
U
بورس تصنعی
bulls
U
بورس تصنعی
stock exchange
U
بورس سهام
commodity exchange
U
بورس کالا
bourse
U
مبادله بورس
commodity exchange
U
بورس مواداولیه
stock broker
U
کارگزار بورس
stock broker
U
دلال بورس
in stock
<idiom>
U
روی بورس
commodities exchange
U
بورس کالا
transaction on change
U
معامله در بورس
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
stock market
U
بورس کالاهای مختلف
baltic exchange
U
بازار بورس بالتیک
stock markets
U
بورس کالاهای مختلف
stock markets
U
بورس سهام وارز
stock market
U
بورس سهام وارز
bull
U
سفته باز بورس
stock exchanges
U
بورس اوراق بهادار
stock exchange
U
بورس اوراق بهادار
grant
U
بورس تحصیلی یا پژوهشی
granted
U
بورس تحصیلی یا پژوهشی
stock exchange
U
بورس اوراق بهادار
grants
U
بورس تحصیلی یا پژوهشی
jobber
U
دلال یاکارگزار بورس
bulls
U
سفته باز بورس
bourse
[in a non-English-speaking country]
U
بورس اوراق بهادار
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
bank check
U
چک بانکی
stockbroking
U
دلالی بورس واوراق بهادار
stockbrokerage
U
دلالی بورس واوراق بهادار
bank charges
U
هزینههای بانکی
bank acceptance
U
قبولی بانکی
clearings
U
تهاتر بانکی
bank advance
U
وام بانکی
bank transfers
U
انتقالات بانکی
bank charge
U
هزینههای بانکی
bank statement
U
صورتحساب بانکی
bank bill
U
حواله بانکی
bank loan
U
وام بانکی
bank account
U
حساب بانکی
bank accounts
U
حساب بانکی
bank rate
U
نرخ بانکی
bank holidays
U
تعطیلات بانکی
bank statements
U
صورتحساب بانکی
account with
[at]
a bank
U
حساب بانکی
clearing
U
تهاتر بانکی
bank commission
U
کارمزد بانکی
bank failure
U
ورشکستگی بانکی
bank giro
U
جیروی بانکی
bank guarantee
U
ضمانت بانکی
bank interest
U
بهره بانکی
consortium of bankers
U
کنسرسیوم بانکی
banking
U
کار بانکی
change over
U
انتقال بانکی
bank bond
U
ضمانت بانکی
bank liabilities
U
بدهیهای بانکی
bank liabilities
U
تعهدات بانکی
bank pass book
U
دفترچه بانکی
bank reserves
U
اندوختههای بانکی
bank reserves
U
ذخایر بانکی
bank expansion
U
گسترش بانکی
bank contraction
U
انقباض بانکی
bank credit
U
اعتبار بانکی
bank deposit
U
سپرده بانکی
bank discount
U
تنزیل بانکی
banker's bill
U
صورتحساب بانکی
bank draft
U
حواله بانکی
bank draft
U
برات بانکی
bank discount
U
سپردههای بانکی
bank discount
U
تخفیف بانکی
exchanged
U
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanging
U
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanges
U
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
settling days
U
روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
exchange
U
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
banking deposit account
U
حساب سپرده بانکی
clearings
U
نقل وانتقال بانکی
clearing
U
نقل وانتقال بانکی
liabilities
U
تعهد موجودی بانکی
checking accounts
U
حساب جاری بانکی
bank statement
U
صورت حساب بانکی
liability
U
تعهد موجودی بانکی
checking account
U
حساب جاری بانکی
letter of credit
U
اعتبار نامه بانکی
joint account
U
حساب بانکی مشترک
bank guarantee
U
ضمانت نامه بانکی
bank rate
U
نرخ بهره بانکی
bank statements
U
صورت حساب بانکی
volume of bank credit
U
حجم اعتبارات بانکی
bank development
U
گسترش شبکه بانکی
constructive school credit
U
بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
discount rate
U
نرخ ثابت نزول بانکی
cashes
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
giros
U
خدمات بانکی اداره پست
negotiating bank
U
بانکی که اسناد را معامله میکند
I deposited the money in my bank account .
پول را به حساب بانکی ام ریختم
cash
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashing
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
bank paper
U
چک تضمین شده سفته بانکی
bankable
U
قابل نقل وانتقال بانکی
bankbook
U
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
time deposit
U
سپردهء بانکی مدت دار
giro
U
خدمات بانکی اداره پست
burse
U
بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
land bank
U
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
30% down payment against bank guaranty
U
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
advising bank
U
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
excess preserves
U
اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
bears
U
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bear
U
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
trust company
U
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
holographic image
[ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
out-of-
U
خارج از
abroad
U
خارج
outsides
U
در خارج
outside
U
خارج
externally
U
از خارج
outside
U
در خارج
out-
U
خارج
off side
U
خارج از خط
external
U
خارج
aroint
U
خارج شو
out of tune
U
خارج
non-combatants
U
خارج از صف
non-combatant
U
خارج از صف
non combatant
U
خارج از صف
externals
U
خارج
outed
U
خارج
out
U
خارج
off
U
خارج از
out of
U
خارج از
outsides
U
خارج
forth of
U
خارج از
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
per
U
خارج از
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
nonsense
U
خارج از منطق
off key
خارج از مایه
off duty
U
خارج از خدمت
off duty
U
خارج از نگهبانی
outbound
U
مربوط به خارج
outbound
U
خارج ازمحدوده
abaxile
U
خارج از مرکز
acentric
U
خارج از مرکز
anieoro
U
از داخل به خارج
out-of-
U
در خارج بواسطه
out of
U
در خارج بواسطه
bring out
U
خارج کردن
eccentric
U
خارج از مرکز
extra-marital
U
خارج از زناشویی
unship
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
to pass off
U
خارج شدن
to fall out
U
خارج شدن
submultiple
U
خارج قسمت
standaway
U
خارج از بدن
soto uke
U
دفاع از خارج
phase out
U
خارج کردن
oversea
U
خارج از کشور
over the side
U
خارج از ناو
ouyby
U
خارج از دور از
outbye
U
خارج از دور از
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
off season
U
خارج از فصل
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
from outside
U
از خارج
[از شهر]
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
To fall out.
U
از صف خارج شدن
out of turn
U
خارج از نوبت
out of proportion
U
خارج از اندازه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com