English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
civil litigation U دادرسی مدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
civil procedure U ایین دادرسی مدنی
civil procedure code U قانون ایین دادرسی مدنی
law of civil procedure U ائین دادرسی مدنی
principle of civil litigation U ایین دادرسی مدنی
Other Matches
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
civil U مدنی
urban U مدنی
civil liability U مسئوولیت مدنی
code civil U قانون مدنی
civillaw U قانون مدنی
civil injury U اضرار مدنی
civi law U حقوق مدنی
transfer of obligation U حواله مدنی
civil partnership U شرکت مدنی
civil low U حقوق مدنی
civil law U حقوق مدنی
civil action U دعوی مدنی
civil code U قانون مدنی
civil liberty U ازادی مدنی
civic U اجتماعی مدنی
civics U علوم مدنی
civics U تعلیمات مدنی
civil liberties U ازادی مدنی
civil rights U حقوق مدنی
civil injury U خسارت مدنی
jus cipile U حقوق مدنی
tort U خطای مدنی
torts U خطای مدنی
law of tort U مسئولیت مدنی
jus cipile U حقوق مدنی رم
deceptions U تدلیس مدنی
deception U تدلیس مدنی
fraudulent misrepresentation U تدلیس مدنی
civil wrong U خطای مدنی
civil degradation U محرومیت از حقوق مدنی
civil death U محرومیت از حقوق مدنی
civil court division U بخش دادگاه مدنی
principle of civil litigation U اصول محاکمات مدنی
freemen U دارای حقوق مدنی
civil action U دعوی مدنی یا حقوقی
civi rights U حقوق وامتیازات مدنی
attainder U محرومیت از حقوق مدنی
Deprivation of ones civil rights . U محرومیت از حقوق مدنی
freeman U دارای حقوق مدنی
entitle to civil rights U متمتع از حقوق مدنی
law of torts U قانون مسئولیت مدنی
law of tort U قانون مسئولیت مدنی
trials U دادرسی
trial U دادرسی
justicing U دادرسی
legal procedure U دادرسی
hearing U دادرسی
hearings U دادرسی
justiceship U دادرسی
litigation U دادرسی
corruption of blood U محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی
star chamber U دادگاه عالی مدنی وجنایی
presumption of clearance U فرض برائت درامور مدنی
enfranchises U حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchising U حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchised U حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchise U حقوق مدنی اعطا کردن به
infamous U محروم از حقوق مدنی ترذیلی
pandect U حقوق مدنی روم قدیم
freemen U فرد متمتع از حقوق مدنی
freeman U فرد متمتع از حقوق مدنی
judgements U دادرسی داوری
speedy trial U دادرسی فوری
judgment U داوری دادرسی
judgments U دادرسی داوری
justiciable U قابل دادرسی
judgments U دادرسی فتوی
new trial U اعاده دادرسی
military justice U دادرسی نظامی
costs of proceedings U هزینه دادرسی
public trial U دادرسی علنی
prosecution team U تیم دادرسی
judgement U دادرسی فتوی
judgement U دادرسی داوری
judgements U دادرسی فتوی
re hearing U اعاده دادرسی
ex parte trial U دادرسی غیابی
venue U محل دادرسی
summery proceedings U دادرسی اختصاری
venues U محل دادرسی
trial in presence of the parties U دادرسی حضوری
hearing U استماع دادرسی
hearings U استماع دادرسی
costs U هزینه دادرسی
costs U خسارت دادرسی
procedure U ایین دادرسی
stay of proceedings U تعلیق دادرسی
stay of proceedings U توقیف دادرسی
re trial U اعاده دادرسی
criminal proceedings U دادرسی جزائی
with costs U با هزینه دادرسی
counsel appointed U وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
law U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
to delay the proceedings U به تأخیر انداختن دادرسی
taxation of costs U مالیات هزینه دادرسی
rehearing U جلسه دادرسی مجدد
security for cost U تامین هزینه دادرسی
principle of criminal procedure U ایین دادرسی کیفری
in camera proceedings U دادرسی غیر علنی
law of procedure U قانون ائین دادرسی
hearing incamera U دادرسی غیر علنی
code of procedure U قانون ایین دادرسی
with costs U بعلاوه هزینه دادرسی
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
bill of costs U صورت هزینه دادرسی
law of criminal procedure U ائین دادرسی کیفری
torts U عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
tort U عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
criminal proceedure code U قانون ایین دادرسی کیفری
inquisitorial procedure U دادرسی با شکنجه و سخت گیری
mistrial U دادرسی پوچ وبی نتیجه
judging U فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judged U فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
taxing master U مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
oyez U اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
judge U فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judges U فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
legal aid U معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
pandects U خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
lyuch law U مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
the inquisition U دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
procedendo U حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
refresher U حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
misrepresentation U در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
summing up evidence U نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
to hear a case U دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
lord high stew of england U رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
wager of battle U نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
urbanize U مدنی کردن صیقلی کردن
urbanised U مدنی کردن صیقلی کردن
urbanising U مدنی کردن صیقلی کردن
urbanized U مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizes U مدنی کردن صیقلی کردن
frauds U تدلیس جزائی تدلیس مدنی
urbanizing U مدنی کردن صیقلی کردن
fraud U تدلیس جزائی تدلیس مدنی
urbanises U مدنی کردن صیقلی کردن
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
purgation U روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
common low U سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
judge advocate general U رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com