English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 17 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
perennially U دائما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
everlastingly U دائما"
continually U دائما"
perpetually U دائما"
constantly U دائما"
endlessly U دائما"
incessantly U دائما لاینقطع
She is constantly correcting me. U او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
She is always making excuses. U دائما" عذروبهانه می آورد
to live like cat and dog U دائما با هم جنگ و دعوا داشتن [زن و شوهر]
to watch the clock U [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
He kept glancing toward the entrance. U او دائما به سمت در ورودی نگاه می انداخت.
churn U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
churned U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
churns U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
to keep somebody on a short leash U کسی را دائما کنترل کردن [مثال مشکوکان به جرمی ]
He is always chopping and changing. U دائما" از این شاخ به آن شاخ می پرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com