Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sedition
U
خیانت در حفظ اسرار نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
treasonable
U
خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
treasonoius
U
خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
mysterious
U
اسرار امیز
confidante
U
زن محرم اسرار
gnostic
U
اسرار امیز
Shrouded in mystrey.
U
در پرده اسرار
trade secrets
U
اسرار بازرگانی
trade secret
U
اسرار بازرگانی
confidants
U
محرم اسرار
secretary
U
محرم اسرار
secretaries
U
محرم اسرار
confidant
U
محرم اسرار
confidantes
U
محرم اسرار
privy
U
محرم اسرار اختصاصی
mystagogue
U
مفسر اسرار دین
self repression
U
حفظ اسرار خود
confidnetial relationship with client
U
حفظ اسرار صاحب کار
occult
U
اسرار امیز مستتر کردن
gnostic
U
دارای اسرار روحانی نهانی
tipsters
U
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
tipster
U
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
cabala
U
علوم اسرار امیز ازقبیل علم ارواح
cabbala
U
علوم اسرار امیز ازقبیل علم ارواح
cabbalah
U
علوم اسرار امیز ازقبیل علم ارواح
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
falsity
U
خیانت
betrayals
U
خیانت
faithlessness
U
خیانت
betrayment
U
خیانت
insidiousness
U
خیانت
disloyaty
U
خیانت
perfidy
U
خیانت
punic faith
U
خیانت
betrayal
U
خیانت
treason
U
خیانت
infidelities
U
خیانت
dishonesty
U
خیانت
false heartedness
U
خیانت
treachery
U
خیانت
rat
U
خیانت
untruths
U
خیانت
untruth
U
خیانت
felonies
U
خیانت
felony
U
خیانت
falseness
U
خیانت
infidelity
U
خیانت
punic f.
U
خیانت
untruthful
U
خیانت
traitorousness
U
خیانت
high treason
U
خیانت بزرگ
breach of trust
U
خیانت در امانت
treason
U
خیانت به کشور
treacherous
U
خیانت امیز
perfidiously
U
ازروی خیانت
two-faced
<idiom>
U
ناسپاس ،خیانت
abuse of confidence
U
خیانت در امانت
malversation
U
خیانت در امانت
betray
U
خیانت کردن به
betrayed
U
خیانت کردن به
betrays
U
خیانت کردن به
foully
U
ازراه خیانت
guile
U
خیانت دورویی
perfidiousness
U
خیانت کاری
to play false
U
خیانت کردن
barratry
U
خیانت در امانت
false hearted
U
خیانت امیز
betraying
U
خیانت کردن به
traitorous
U
خیانت امیز
treacherousness
U
خیانت کاری
felonious
U
خیانت امیز
malice a
U
خیانت عمدی
lese majeste
U
خیانت علیه حکومت
lese majesty
U
خیانت علیه حکومت
disloyalty
U
خیانت نمک بحرامی
stab someone in the back
<idiom>
U
خیانت کردن به کسی
conspiracies
U
نقشه خیانت امیز
prevarication
U
خیانت وکیل به موکل
conspiracy
U
نقشه خیانت امیز
guile
U
تلبیس تدلیس خیانت
belied
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
belie
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
sell the pass
U
خیانت به مرام دسته خودکردن
belies
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
belying
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
conspired
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
sell out
U
یکجا فروختن خیانت کردن
conspiring
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
judns be trayed jesus
U
یهودابه مسیح خیانت کرد
conspire
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
sell to pass
U
خیانت به مرام دسته خودکردن
sell-outs
U
یکجا فروختن خیانت کردن
sell-out
U
یکجا فروختن خیانت کردن
conspires
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
This is treason, pure and simple.
U
خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
belie
U
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
to swear tre sonagainstany one
U
سوگند برای خیانت بکسی خوردن
belying
U
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belies
U
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belied
U
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
lese majeste
U
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majesty
U
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
confidnetial relationship with client
U
حفظ اسرار موکل حفظ اسرارمشتری
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
bill of attainder
U
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
mil
U
نظامی
warlike
U
نظامی
serviced
U
نظامی
fort
U
دژ نظامی
soldier
U
نظامی
service
U
نظامی
military
U
نظامی
martin
U
نظامی
soldiers
U
نظامی
martial
U
نظامی
double-crossed
U
دورویی کردن خیانت کردن
double-crosses
U
دورویی کردن خیانت کردن
double cross
U
دورویی کردن خیانت کردن
double-crossing
U
دورویی کردن خیانت کردن
double-cross
U
دورویی کردن خیانت کردن
garrison state
U
ایالت نظامی
guest houses
U
مهمانسرای نظامی
dressing parade
U
مشق نظامی
articles of war
U
قانون نظامی
council ofwar
U
شورای نظامی
court martiall
U
شورای نظامی
attache
U
وابسته نظامی
guest house
U
مهمانسرای نظامی
counter military
U
ضد عملیات نظامی
court martial
U
دادگاه نظامی
saluted
U
احترام نظامی
salute
U
احترام نظامی
field colors
U
پرچم نظامی
detention barrack
U
بازداشتگاه نظامی
invasion currency
U
پول نظامی
by military force
U
با نیروی نظامی
defense information
U
اطلاعات نظامی
army attache
U
وابسته نظامی
general outpatient clinic
U
درمانگاه نظامی
army staff
U
ستاد نظامی
soldier
U
نظامی شدن
field colours
U
پرچم نظامی
campound
U
کمپ نظامی
court material
U
دادگاه نظامی
saluting
U
احترام نظامی
salutes
U
احترام نظامی
councils of war
U
شورای نظامی
court martiall
U
دادگاه نظامی
military resources
U
منابع نظامی
prisidio
U
قلعه نظامی
provost marshal
U
قاضی نظامی
soldiery
U
نیروی نظامی
spirit de corps
U
غرور نظامی
strategic map
U
نقشه نظامی
the military profession
U
کار نظامی
the sabre
U
نیروی نظامی
necker chief
U
کاشکول نظامی
neck cloth
U
کاشکول نظامی
military services
U
قسمتهای نظامی
military specifications
U
خصوصیات نظامی
military specifications
U
کدتخصصی نظامی
military spending
U
مخارج نظامی
military strategy
U
استراتژی نظامی
military testament
U
وصیتنامه نظامی
military training
U
اموزش نظامی
military training
U
تعلیم نظامی
the sabre
U
حکومت نظامی
truck vehicle
U
خودرو نظامی
tunc
U
پیراهن نظامی
word of command
U
فرمان نظامی
Military operations.
U
عملیات نظامی
to attain a great age
U
به سن بالارسیدن
[نظامی ]
defensive architecture
U
معماری نظامی
military posture
U
وضعیت نظامی
maneuver
U
تمرین نظامی
military area
U
منطقه نظامی
military assistance
U
کمک نظامی
military attache
U
وابسته نظامی
military body
U
هیئت نظامی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com